از وقتی از بند درس و امتحان راحت شدم ، افتادم به شهرزاد دیدن. کل مدت فیلم ِ شهرزاد داشتم به این فکر میکردم که معشوقه بودن سختتر از عاشق بودن ِ . وقتی عادت کردی و خو گرفتی به روزمرگیهات ، وقتی از تلاطم روزهای جوونی ات تازه به یه آرامش و ثباتی رسیدی ، وقتی منتظر تغییر و شیفتی توی روال زندگی ات نیستی ، یهو سر و کله ش پیدا میشه ، بدون اینکه بخوای و اراده کنی میبینی معشوقه شدی ! معشوق بر وزن مفعول ... معشوقه بودن بی اراده ست ! بی اراده انتخاب میشی ، بی اراده معشوقه میشی ! آخرش هم همه ی عالم و آدم طرف عاشق ُ میگیرن. عاشق بر وزن فاعل ... اصلاً چرا کمتر کسی از حال و روز معشوقه ها نوشته ؟! بیچاره معشوقه ها ... چه سخته معشوقه بودن وقتی حتی از حال و احوال مجنون و فرهاد بیشتر خوندیم و شنیدیم تا لیلی و شیرین ! سخته ، چون معشوقه ها محکوماند به این که همه چیز رو بریزن توی خودشون ، از غم و غصه و ترس و دلهره و راز گرفته تا اون وقتایی که دلشون غنج میره و قلبشون به گرومب گرومب می افته ... معشوقه که باشی از همون اول ِ اول تصمیم هات دوبل به حساب میاد ، ترس داره وقتی با هر مسیر و انتخابی برای دو نفر مسیر و راه مشخص کنی ! معشوقه که باشی حتماً یه شب سرت از این همه سوال بی جواب به زُق زُق افتاده ... آخه کی بیشتر از معشوق دلش به حال عاشق میسوزه ؟؟؟ کی بیشتر از معشوق از دودوی نگاه عاشق با خبر ؟؟؟ اصلاً چرا کمتر کسی از حال و روز معشوقه ها نوشته ؟! بیچاره معشوقه ها ... معشوقه بودن سخته چون شاید هیچ وقت عاشق ِ عاشقت نشی ... شاید مثل شهرزاد فیلم مجبور بشی با عقلت برای احساست تصمیم بگیری !
[1]
[2]
از دنبال کردن این کانال های تلگرام لذت ببرید : رادیوبلاگیها / آووکادو / بایکوت