:)

می‌ترسم، مضطربم و با آنکه می‌ترسم

باز با تو تا آخر دنیا هستم

می‌آیم کنار گفت و گویی ساده،

 تمام رویاهایت را بیدار می‌کنم

و آهسته زیر لب می‌گویم

برایت آب آورده‌­ام، تشنه نیستی ؟

(タイトルなし) のデコメ絵文字سید علی صالحی

پنجشنبه ۲۲ تیر ۹۶
گاهی به کتاب‌هایت نگاه کن ...

ミントブルー のデコメ絵文字 ممنون از دعوتت هولدن

از طرف من به عنوان پیشکسوت مجازستان همگی دعوتین :دی

چهارشنبه ۱۴ تیر ۹۶
چهارده‌ترین سرطان ...

|ظهرِ یکشنبه حوالی ساعت یک و نیم زنگ زد گفت "مشکلی برام پیش اومده میتونی بیای فلان جا ؟" قلبم ریخت! ترسیدم! هر چی پرسیدم چی شده گفت هیچی فقط بیا! بدو بدو پوشیدم و خودمو رسوندم سر خیابون تا تاکسی بگیرم، دیدین وقتی عجله دارین همه اسلوموشن میشن؟ یه تاکسی پیکان با یه راننده پیرمرد که با سرعت 20 رانندگی میکرد، نصیبم شد! تا برسم بهش با خودم هزار جور فکر و خیال کردم. تا دیدمش داشتم توی ذهنم آنالیز میکردم که خب این دست و پاش که سالمه خدا رو شکر، موقع سلام و احوال پرسی لبخند میزد باز دلم کمی گرم شد که اوضاع به اون بدی نیست، دلم میخواست بپرسم چی شده؟ چیه؟ مشکل کجاست ؟ کجا بریم؟ چیکار کنیم؟ اما نپرسیدم، با خودم گفتم هولش نکنم خودش میگه دیگه. در همین افکار بودم که نگین یهو یه چی داد دستم، جیــــــغ زد، پرید بغلم، ماچ ماچ که تولدت مبارک カラフル のデコメ絵文字 یه دوربینم دور گردنش بود که نمیدونم از کِی داشت از منِ مات و مبهوت عکس و فیلم میگرفت، سیامک انصاری‌وار نگاه میکردم فقط، چند ثانیه‌ای زمان برد تا شرایط رو هضم کنم! حالا نگو نگین جان جان و مترسک خان جان همچین نقشه خبیثانه‌ای کشیده بودن تا واسه تولدم منو سوپرایز کنن، من کاری به دُز خبیثانه بودن نقشه ندارم و اینکه همون یه ربع بیست دقیقه رو تا به نگین برسم دق کردم ولی ولی ولی چقدر عمیق احساس خوشبختی کردم وقتی دیدم دوستایی دارم که واسه یه لبخند، واسه خاص شدن پایان ۲۵ سالگی‌ام، واسه یه حس خوب فراموش نشدنی وقت میذارن، برنامه میریزن، بدجنس بازی درمیارن حتی! همینکه دور و برم دوست هایی دارم که به شاد بودنم اهمیت میدن یعنی من خوشبخت‌ترین یکتای نیمه سیب سقراطی‌ام، ممنون رفقای جان ، ممنون که اینقدر かわいい のデコメ絵文字 اید، ممنون که در این حجم خوبید، ممنون که هستین، با شما همیشه همه چی خوبه.|

چهارشنبه ۱۴ تیر ۹۶
استیصال درجه سه ...
| یکی از مشکلاتی که من با پدر گرام دارم اینه که ایشون موقع تلویزیون دیدن بلند‌بلند فکر میکنه، نظر میده، پیش بینی میکنه، تحلیل میکنه، روندِ وقایع و اتفاقات رو زیر سوال میبره و حتی در مواردی پیشنهادت و انتقاداتی رو به نویسنده و کارگردان ارائه میده و اصلاً هم فرقی نداره اخبار باشه، فیلم باشه یا مستند یا حتی راز بقا! اینجوریه که من میخوام سرمو بکوبونم به تلویزیون و اغلب ترجیح میدم تنها و با لپتاپ فیلم ببینم و اخبار رو هم از طریق سایت‌ها دنبال کنم. جالبه بدونید برعکس این مشکل رو با یکی از استاد راهنماهام دارم و همینقدر کلافه میشم! تصور کنید با لپتاپ، شامل یه سری دیتا و چند تا برنامه واسه تحلیل داده‌ها و یه سری مقالات مرتبط و در واقع با کلی پارامتر متغییر میرم دفترش و بعد از توضیحات من چنان سکوتی حاکم میشه که قابل تصور نیست، بله درست حدس زدین ایشون دارن با خودشون حرف میزنن و فکر میکنن و فی‌الواقع بنده در نقش カラフル のデコメ絵文字ـم! بعد از دقایقی سکوت محض یهو یه سوال بی فاعل و مفعول از من میپرسه که مثلاً اون چی شد؟ منم از سر ناچاری با یه لبخند ملیح از سر حرص، بُـز وار فقط نگاهش میکنم که دِ آخه چی، چی شد؟ وجداناً رواست که حرفهایی که باید بلند بگید رو توی دلتون میگید و حرفهایی که باید توی دلتون بگید رو بلند میگید ؟ گرفتار شدیم ...

[1]
واقعنی خجالت نکشیدید منو به عنوان پیشکسوت مجازستان به چالش مساحت زیست دعوت نکردید؟ نوچ‌نوچ‌نوچ :| به نشانه اعتراض خود جوش شرکت کردم :دی 目だま のデコメ絵文字 اینجا
چهارشنبه ۷ تیر ۹۶
قسم به کالریک ...


| من نمی‌دونم چرا تا حالا توی این همه فرم و پرسشنامه‌های مختلفی که پُر کردیم هیچ سازمان و نهاد و بنی بشری نیومد یه سوال اضافه‌تر به مهمی چپ دست یا راست دست بودن بذاره که " آقا/خانم محترم شما گرمایی هستی یا سرمایی؟ " که یه جاهایی جدامون کنن این همه زجر نکشیم! از وقتی یادم میاد همیشه، همه جا یکی بوده که من سر گرمایش و سرمایش محیط باهاش به توافق نرسیدم که نرسیدم! بعد این سرمایی‌ها چرا انقدر زور میگن خب؟ سر ظهر توی این گرما که به قول دوستان خر تب میکنه اونم توی محیط بسته‌ای مثه اتوبوس، یارو هی رفت، هی اومد به راننده گفت سرده کولر رو خاموش کن، آخه آقا داداش بزرگوار اینهمه آدم توی اتوبوس هست، چقدر خودخواه آخه! سرده توی این ظل آفتاب؟ ریلی؟ :| یا مثلاً توی خوابگاه که نگم براتون رسماً جنگه! هی خاموش، هی روشن، هی کم، هی زیاد یا اصلاً چرا راه دور بریم؟ همین مامان خودم که بهم میگه در اتاقتو ببند سوز میاد یا میگه وووویییی می‌بینمت یخ میکنم! :| گرفتار شدیم ... بعد این سرمایی‌ها چرا انقدر زور میگن خب؟ リクエスト、泣く、気持ち、顔文字、表情 のデコメ絵文字|

ミントブルー のデコメ絵文字
نظریه کالریک : اینجا
پنجشنبه ۱ تیر ۹۶