| مثل سیبی که هزار بار چرخ خورده و قرار نیست هیچ وقت به زمین برسه ، مُعلقم ...|
عنوان از حضرت مولانا
| مثل سیبی که هزار بار چرخ خورده و قرار نیست هیچ وقت به زمین برسه ، مُعلقم ...|
عنوان از حضرت مولانا
چرا هی خودمان را گول میزنیم؟ چرا هی منتظر یک روز خوب و یک اتفاق خوب و یک آدم خوب هستیم برای زنده زندگی کردن؟ رک و راستش این است که هیچ روز خوبی در راه نیست که برسد، روزگار به همین بیرحمی ادامه خواهد داشت و ما هی سنگینی ِ افسوس این آرزو و آن رویا را با خودمان حمل میکنیم. این "یک روز خوبی" که روی خیالاتمان چتر انداخته به درد تبلیغات تلویزبون میخورد که همیشه همه چیز سر جای خودش در بهترین حالت ممکن است. گول ِ یک روز خوب ِ آخر تمام داستانهای کودکی را نخوریم. هیچ روز خوبی هیچ کجای این کائنات منتظرمان نیست که بعد از رسیدنش یک نفس عمیقِ بلندِ کشدار بکشیم و بگوییم آخیش تمام شد ! از حالا به بعدش زندگی میکنم ! راست ِ راستش این است که ما هیچ وقت نمیرسیم، مگر نه اینکه بارها بعد از فتح یک قله ، قلهی بزرگتری سر راهمان سبز شده؟ روزگار پروانهای بیغم و بی مشکل و بیسختی سراب است. ما باید هی جان بکنیم و با چنگ و دندان از این قلههای نافرم بالا برویم و بیرحمانه هُلمان بدهند و سُر بخوریم و دوباره با نا امیدی بالا برویم که شاید روی قله امیدی را فتح کنیم و یک جور خوبی منتظرمان باشد، که نیست! شاید هم باشد، ولی انگار هر خوبی یک وجه بد دارد که همیشه غالب است، هر خوبی یک روی بد دارد که به محض دستیابی روی تمام ذوق و شوقهای قبلی ـمان را خط میزند. در نهایت هم جز فتح قلهی بزرگتر بعدی چارهای نیست. زنده زندگی کردن را به فردای هیچ روز خوبی که نمیرسد حواله نکنیم، کسی چه میداند، شاید مفهوم زندگی لا به لای همین نا امیدیها و نرسیدنها باشد ...
[1]
اگر چه بغض ابرهای سمج سخت و نفس گیر / بیا اشکاتو نذر شونهی من کن ، نگو دیره ...
پیرمردی کنار ِ من
سخت، خسته و گران برمیخیزد،
اما دوباره مینشیند،
انگار از خوش سوال کرده است :
برخیزم که چه ؟
کجا بروم ؟
درد است دیگر، درد ...!
سید علی صالحی
کتاب :
دو کتاب دو جلدی قطوری که بعد از سالها همچنان برای من جز بهترینها هستند و خواهند بود :
کلیدر (محمود دولت آبادی ) | بر باد رفته (مارگارت میچل)
مجله :
از بهترین خواندنیهای روزگار که همه جور سلیقهای را شامل میشود، مجله همشهری داستان هست. یک چرخی در سایتش بزنید حتماً مشتری میشوید.
شعر :
حافظ و مثنوی معنوی مولانا را نخوانید به خودتان بدجوری ستم کردهاید! اصلاً بی حد و اندازه دلبرانه ست. | اشعار سید علی صالحی هم به عنوان سبک و سیاق جدید و امروزی دوست داشتنیست.
آهنگ :
هر چند جدید نیستند ولی هنوز هم برای من جذاب اند و محبوب :
پرستش + تصویر رویا + سراب ردپای تو (داریوش) | بیاعتنا + دنیای آرزو (ابی) | برای با تو بودن (ستار) | دکلمههای علیرضا آذر
فیلم :
my way | the impossible | the imatation game | grudge | the conjuring | the witch
whiplash | coherence | room | her
بازی :
بازی Loop اعصابتان را آرام میکند.
با تشکر از دعوت هولدن خان و این بازی وبلاگی خوب ، همهی مجازستانیها به ادامهی این بازی ِ حال خوب کن دعوت هستند و من به طور خاص دعوت میکنم از : جیرجیرک - هیده - آووکادو - رامین
بلاگرهایی که پیشنهاد های جذابی برای تابستون دارن [اینجا]
جیب ِ گلگلی پیشبند آشپزخانه فقط به درد این میخورد که گوشی موبایل را در خود جای دهد تا تو به هندزفریات کماکان بچسبی و با ریتم ظرفهای شام را بشوری. اگر مثل من از تنهایی غذا خوردن متنفرید و گهگاه مجبورید تنها غذا بخورید حداقل چند تا موزیک پلی کنید که از گشنگی ضعف نکنید. منتظر که باشی ثانیهها لج میکنند و هی کش میآیند و دوستت هی دیرتر میکند، چارهی تحمل ِ دوستهایی که همیشه دیر میرسند این است که یک عدد هندزفری همراهتان باشد تا وسط خیابان زیر پایتان علف سبز نشود. وقتی مسیری برای پیادهروی هست حتما موزیک ِ همراهش هم هست. وسط تمیزکاری اتاق وقتی با هر پوستهی شکلات و کاغذ باطله میشود کلی خاطره درو کرد، آهنگی پلی کنید که فرآیند تمیزکاری به فردا نکشد. گرچه حجم مقالاتی که باید برای پایاننامه بخوانید توی ذوق زدنی است امّا همراه با موزیک دوست داشتنیتر میشود. اتوکاری هم که یحتمل حوصله سَر بَر ترین کار جهان است تنها همراه با موزیک قابل تحمل است. وقتی خوشحالید موزیکهای دوست داشتنی، دوست داشتنیتر میشوند و وقتی ناراحتید همین آهنگها به دادتان میرسد تا کمتر ناراحت باشید. در مسیر خوابگاه تا خانه برای رهایی از شر فیلمهای مزخرفی که انتخاب راننده اتوبوس است به موزیک پناه ببرید. موقع خواب هم رهایی بخش ِ تمام فکر و خیالات حرصدرآری اند که به بیخوابی کشیده میشود، نشان به نشان تمام هندزفریهایی که از همه جای زندگیام پاشیده بیرون ...