دلتا ...

از همان وقتی که در کتاب­های شیمی دبیرستان خواندم آنتروپی جهان رو به افزایش است، فهمیدم همه چیز در حال تغییر است. تفاوت، تنها در سرعت تغییر آنهاست. آد‌‌م­‌ها هم مثل باقی جهان و کائنات با سرعت­‌های متفاوتی رو به تغییر هستند، همین دوست­‌های قدیمی که قرار بود باشند و بمانند و بچسبند کنج دل، حالا اما مدت­هاست انقدر نیستند که جایشان هم ابداً خالی نیست. تغییر یعنی دیگر دل تنگشان نیستی. همین چند لاخ موی سفید یعنی برای هر تغییری باید تجربه کرد و تاوان داد. حالا من به دختری تبدیل شده‌­ام آرام، عاقل با لبخند‌های عمیق که حرف­‌های زیادی با خودش دارد. قرار است هی صبور‌تر و هی آرام‌تر و هی خنثی‌تر بشود. تبدیل به دختری شده‌­ام که ترجیح می­‌دهد دور و برش خلوت­ باشد، از سکوت لذت می‌بــرد و مدت­هاست آدم­‌های اطرافش را با فیلتر­های بیشتری گلچین می­‌کند، بیشتر می­‌سنجد و در عوض راحت‌تر از همه چیز می‌گذرد. از همه­‌ی آدم­‌ها، همه­‌ی حرف­‌ها، همه­‌ی نگاه­‌ها و همه­‌ی خاطره­‌ها. تغییر یعنی یاد گرفته‌­ام باید رها بود و سبک زندگی کرد، حمل کردن این حجم سنگینی در این وادی عبث‌ترین است. یعنی بلدِ راه شده‌ام که کنار بیایم، با خودم، با دنیا، با روزگار. دوستی می‌گفت ظرفیت آدم­‌ها تمام نمی­‌شود، کـِــــــــــــش می­‌آید. یحتمل تغییر یعنی درک همین جمله ...

پنجشنبه ۱۶ فروردين ۹۷
نظرات (۲۸)
هوپ ...
۱۶ فروردين ۹۷، ۱۳:۰۱
ای یکتای دچار آنتروپی شده آیا میدونستی که چقدر عکس هایی که برای پست هات انتخاب میکنی رو دوست دارم؟
پاسخ:
اونها هم شما رو دوست دارن ای هوپ کبیر :)
بوبک جان
۱۶ فروردين ۹۷، ۱۳:۲۸
باز خوبیش اینه میتونیم از دنیا درس بگیریم و خودمون هم دچار تغییر شیم تا بتونیم دووم بیاریم ۰۰۰
پاسخ:
چاره چیه ؟ راهی که باید رفت :) هر کسی به روش خودش ...
Faber The Great
۱۶ فروردين ۹۷، ۱۴:۱۷
"یاد گرفتم خط بکشم؛ اول دور خودم بعد بقیه..."
این کامل‌ترین جمله‌ای بود که حس می‌کردم زمانی بیانگر حال فعلم بود! :)
پاسخ:
همون دور خودم کفایت میکنه :) همین که این خط رو حالی بقیه کنم بسه ...
تو کا
۱۶ فروردين ۹۷، ۱۴:۴۵
واقعا هم ! منم دوست دارم این ورژن رو از خودم! وقتی میشینم و نگاه می کنم که چقدرر واکنش هام نسبت به اتفاقات بیرونی و حرف های آدم ها کمتررر شده! گاهی حتی دیگه متوجهشون نمیشم!
:)
پاسخ:
یه مدل آرامش درونی که خودت با خودت کیف میکنی :)
بَلـ ـوط
۱۶ فروردين ۹۷، ۱۴:۵۶
متن رو خوندم و برگشتم به عنوان. اولین جمله‌ای که به ذهنم رسید این بود: می‌خوای بری تا به دریا برسی؟
پاسخ:
به خاطر این ؟

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%84%D8%AA%D8%A7_(%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7

منظورم از دلتا تغییرات بود ، حالا به دریا هم رسیدم فبها :))

http://bayanbox.ir/info/5661753129209221018/delta
ریش قرمز (میلاد)
۱۶ فروردين ۹۷، ۱۶:۳۲
رهگذری را می مانیم که ایستاده است و به گذر کردن ایستاده های اطرافش خیره است ...
پاسخ:
به نظرم هر کسی نسبت به خودش در حرکته و تغییر
یه وقتا نسبت به بقیه سرعتمون کمتره ولی حرکت میکنیم و رو به تغییر هستیم
آقاگل ‌‌
۱۶ فروردين ۹۷، ۱۷:۴۴
با این حساب و با این تغییرات از نیمه سیب سقراطی بودن خارج نشدی؟ :)
و آیا این تغییرات خوبه یا بد؟
پاسخ:
شاید دیگه 50-50 نیستم، تقریبا 30-70 ام :)
خوبه ، حداقل برای من خوبه :)
Bluish
۱۶ فروردين ۹۷، ۲۰:۲۳
سلام بر یکتای عزیز :)
کاش تحمل و صبر آدمم کِش بیاد که ظرفیتشم بتونه کِش بیاد.
امضا: یک کم تحملِ بی‌قرارِ کم‌صبر
پاسخ:
سلام Bluish عزیز 
دچار که بشی کش میاد ... 
جوونیام  شدیداً کم تحملِ بی‌قرارِ کم‌صبر بودم :))
رهگذر
۱۶ فروردين ۹۷، ۲۱:۱۳
سلام
وقتت به خیر و شادی.

میگم ، چرا موقع گفتن این حرفت که: " همین دوست های قدیمی که قرار بود.... " به من نگاه میکنی!؟ چرا یک طرف دیگه رو نگاه نمیکنی؟!؟! نکنه منظورت از این جمله ت منم!؟!!!

و...

پستت منو یاد چندتا جمله انداخت ، از جمله اینکه!!
خانم مارگوت بیکل میگه : آغاز جداسری ، شاید از دیگران نبود.
(ممکنه خیلی اوقات دلیل ترک دیگران ، خود ما و رفتارهامون باشه و...)
و...
یه جائی خواندم امرسون گفته: وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش هم دوست واقعی باشد.
پاسخ:
سلام

البته که شما قدیمی ترین کسی هستی که اینجا رو میخونه، یه جورایی اولین نفر :)

خیلی ها میان و میرن و کمتر کسی هست که بمونه و بشه رفیق ... دلایلش هم زیاده، یکیش بی معرفتیه ... 
یه وقتا شرایط ادامه مسیر نیس، یه وقتا طرف میره یه شهر دیگه یه جای دیگه یه مدل زندگی دیگه و وقتی اشتراک هات با کسی کمتر بشه فاصله هم بیشتر میشه و القصه ...
هیده ...
۱۶ فروردين ۹۷، ۲۲:۵۳
اینا از همون چیزایی اند که تو هیچ کتاب و دانشگاه و هیچ مکتبی به آدم یاد نمیدن . آدم باید هر کدوم رو دونه دونه تجربه کنه و مو سفید کنه و تلخی بچشه تا یاد بگیره ؛ ولی با همه ی اینا بازم خوبه آدم از این درس ها یاد بگیره تا یاد نگیره .
پاسخ:
آره باید رفت و حرکت کرد و تا توی مسیر یاد بگیریم ... 
-دایناسو ر-
۱۶ فروردين ۹۷، ۲۳:۵۵
و تبدیل به بلاگری شدی که کمتر پست میذاره؟! :))
در هر صورت خوشحالم که چراغ وبت روشنه...
پاسخ:
جدا آره ... فکر میکنم حرفامو یا قبلا زدم یا گفتنی نیس :)

قطعا از نور وجود شماهاست ؛)
آسـوکـآ آآ
۱۷ فروردين ۹۷، ۱۲:۴۲
این دختری که ازش برامون نوشتی
تعریفش کردی
من از تو پست هاش شناخته بودمش :)
دقیقا همینقدر دلچسب :)
پاسخ:
آخ خ خ خ قلبم :))
میدونی ؟ به نظرم باید جوری زندگی کرد که خودت از خودت راضی باشی، راه خودتو بری و کار خودتو بکنی، اینجوری آرامش داری :)
رهگذر
۱۷ فروردين ۹۷، ۱۵:۱۸
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام

آره ، فکر کنم همینطور باشه. اگر اشتباه نکنم آشنائیمون یا از اواخر 89 بود یا اوایل سال 90 ؛ اون موقع توی ***** ******** ***** با دوستان همکلاسیت می نوشتید.(اگر اشتباه نکنم.)

آره ، از یک نگاهی باهات موافقم.
و در زمینه خودم(و ترک دیگران) ، معمولا این رو هم در نظر میگیرم که ممکنه رفتارها و برخوردهای من باعث دوری دیگران ازم شده باشه و.... مثلا دلیل اینکه دوستان وبلاگیم تقریبا خیلی خیلی کم شدند و کمتر دوست وبلاگی به وبلاگم میاد(تقریبا هیچ کس!) رو عملکرد و رفتار خودم میدونم ، نه بی معرفتی دیگران. البته به نظرم در زمینه من اینطور بوده ، و ممکنه در زمینه تو اصلا اینطور نباشه و....



خدا یار و نگهدارت
پاسخ:
سلام

آره خوب یادتونه :)
خورخه لوئیس بورخس
۱۷ فروردين ۹۷، ۱۵:۲۵
کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست ،
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
اینکه عشق تکیه کردن نیست ،
و رفاقت ، اطمینان خاطر.

و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند ،
و هدیه ها ، عهد و پیمان معنی نمی دهند.

و شکست هایت را خواهی پذیرفت ،
سرت را بالا خواهی گرفت ، با چشمهای باز ؛
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه.

و یاد میگیری که همه ی راههایت را هم امروز بسازی ،
که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست ؛
و آینده امکانی برای سقوط به میانه ی نزاع در خود دارد.

کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.
بعد باغ خود را میکاری و روحت را زینت میدهی ،
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی ،
که محکم هستی ،
که خیلی می ارزی.
و می آموزی و می آموزی ،
با هر خداحافظی
یاد میگیری.
پاسخ:
:)
ریش قرمز (میلاد)
۱۷ فروردين ۹۷، ۱۶:۳۱
به نوعی همین حرکت همگانی و تفاوت کمی و کیفیش رو می خواستم نشون بدم، که با اینکه خود رهگذر است، گذر دیگران رو هم شاهده، گاهی تند می رود و دیگران رو ایستا می بینه، و گاهی کند که خود را ایستا می بیند و غیره :)
پاسخ:
:)
تی رکس
۱۸ فروردين ۹۷، ۰۱:۴۴
من هنوز یاد نگرفتم از کنار خاطره ها بگذرم! نهایتا بتونم کنارشون راه برم! چجوری تونستی؟
پاسخ:
بین همه ش غرق شدم ...
Bluish
۱۸ فروردين ۹۷، ۰۲:۱۳
دچار... از دچارِ آبیِ دریای بی‌کران بودن، دچارِ بی‌کرانیشم.‌‌ غمِ بی‌کران اورد برام و بی‌قراری بی‌کران. باید دچارِ «آبیِ» دریای بی‌کران شم... آبی‌‍ه که بی‌قراریو کم می‌کنه، نه بی‌کرانی... فک کنم البته.
هنوزم جوونی..‌ بیشتر از خیلیای دیگه. خیلی هم جوونی
یه جوون که کم‌تحمل بی‌قرار کم‌صبر نیس دیگه... چه خوب جوونی‌ایه...
پاسخ:
فکر کنم بهتره چیزی نگم :)
بهار ..
۱۹ فروردين ۹۷، ۰۸:۳۸
سلام خاله جون😊

عالی بود راست میگی واقعا. برم چندباری بخونمش احساس کردم متنت خیلی شبیهه منه
بیادت هستم رفیق😚
پاسخ:
سلام بهار :)

منم به یادتم ... 
تنهای او
۲۰ فروردين ۹۷، ۱۹:۰۰
همیشه یک پله بالا تری هست

من دلم خواست که برای این پست سکوت کنم
سکوت از سر فهمه احوال مشترک
اما دلم نیومد که هیچی ننویسم و نگم که خیلی دلم برات تنگ شده بود
پاسخ:
آره راست  میگی همیشه یه پله بالاترم هست ... 

عزیزی 3>
♫ شباهنگ
۲۲ فروردين ۹۷، ۱۲:۰۵
این کش اومدنه نامحدود بودنِ یه چیزی رو نشون میده
امممم
مثلاً نامحدود بودن روح؟
باید روش فکر کرد...
پاسخ:
تاب ، توان ، ظرفیت شاید ...
پـــــر ی
۲۲ فروردين ۹۷، ۱۵:۲۱
آنتروپی جهان؟؟؟!!
پاسخ:
جهان رو به بی نظمی میره ...
פـریـر بانو
۲۲ فروردين ۹۷، ۲۱:۴۹
و البته این تغییر و به این نقطه رسیدن سخت هم هست. نه؟ به قول خودت باید تاوان داد :)
پاسخ:
همیشه تجربه کردن آسون نیست :)
بوبک جان
۲۲ فروردين ۹۷، ۲۳:۳۵
نتونستم نگم که علاوه بر قلب مهربونت صدای خیلی زیبایی هم داری :)
حرفات خیلی رو من خیلی تاثیر گذاشت ممنونم ازت :)
پاسخ:
[چشمهای قلب قلبی]

پـــــر ی
۲۲ فروردين ۹۷، ۲۳:۵۹
ها
چه بد :(
پاسخ:
چرا بد؟؟؟
عاطفه(خنده ی کاغذی)
۲۴ فروردين ۹۷، ۱۹:۵۱
سلام عزیزدلم خوبی؟دلم برات خیلی تنگ شده
خواستم بگم خیلی احتیاج به دعا دارم خیلی زیاد😔برام خیلی دعا کن یه گرفتاری بزرگی برام پیش اومده
پاسخ:
سلام عاطفه
امیدوارم خیلی زود مشکلت حل بشه ...
پـــــر ی
۲۵ فروردين ۹۷، ۰۹:۴۹
اینکه بی نظم داره میشه دیگه
پاسخ:
سرعت این تغییر و رو به بی نظمی رفتن,زیاد نیس که نگران کنندت باشه :)
مسعود سین
۵ ارديبهشت ۹۷، ۱۴:۲۹
اوممممم..آدم های اطرافش را با گلچین بیشتری انتخاب می‌کند...
پاسخ:
اولویت اول هر کسی خودشه و آرامشش ...
گوشنا صبور
۷ ارديبهشت ۹۷، ۱۶:۳۴
سلام .تغییر که چیز مسلم است!...بگذریم. یه 5دقیقه ای توی وبتون چرخ خوردم...محتواهاتون رو مروری کردم..و می خواستم دنبالتون کنم که قبلش خواستم از شما بپرسم: هدفتون از وبلاگ نویسی واقعا چیه؟ نوشتن روزمرگی هایی که شاید فقط برای خودتون آرامش دهنده باشه؟ و یا جلب بازدید؟
جسارت نشه.اصلا نمیخوام دلسردتون کنم...یا جسارتی...فضا، فضای خودتونه و هر چه می خواین بنوسید ولی به عنوان یک وبلاگ نویس 13ساله! که تا اوایل امسال در بلاگفا بودم با نام و عنوانی دیگر و خیلی شجاعانه امدم به بیان
پرسش من الان اینه که وبتون رو با چه هدف و انگیزه ای می نویسید، بروز می کنید و ارزشمندترین سرمایۀ خودتون یعنی زمانتون رو می گذارید؟
بنده پاسخی نمی دهم و نظری نمی دهم چون انسان ها متفاوت فکر می کنند اما چند توصیه داشتم که خدمتتون می گم یک موردش رو و بقیه اش رو در وبم خواهم گفت در آرشیوی موضوعی جداگانه در حوزه "وبلاگ نویسی"
هر مطلبی میخواین بذارید از خودتون بپرسید منتشر کردنش چه سودی به حال جامعه و اطرافیانم داره؟ اگر پاسخ قانع کننده براش گرفتید منتشرش کنید؛ در غیر این صورت اگر در دفترخاطرات یا سررسید فیزیکی در دنیای واقعی بهتر است و وقت کمتری هم ازتون می گیره
در پناه حق باشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">