رفتن ، تقدیر ِ تخطی ناپذیر ِ اولاد آدمی ست...

خوبی ـش اینه که کابوس‌های شبانه این چند وقت تموم میشه ، معده درد‌های عصبی تا غم و غصه‌ی بعدی میرن پی کارشون ، دیگه خبری از دل‌آشوبه‌های گاه و بیگاه نیست ، خوبی ـش اینه مامان فکر میکنه من اِسمارت ‌ترین دختر دنیام ، بابا از همه خوشحال‌تره و کلی پُست و مقام برای آینده شغلی ـم مد نظر داره و برادرم پُز ِ اسم ِ دهن پُر کن ِ رشته و گرایش ارشدم رو به دوستانش خواهد داد ! خوبی ـش اینه دیگه آدم ها انقدر ازم نمی‌پرسن حالا که دانشگاه نمیرم چیکار می‌کنم و وقتم رو چه جوری میگذرونم ، خوبی ـش اینه کسی پیشنهاد درس خوندن در دانشگاه آزاد رو بهم نمیده ، انگار به فکر خودم نرسیده ! ، خوبی ـش اینه جماعتی منتظر شوهر کردن من نیستن ! ، خوبی ـش اینه میدونم تا دو سال آینده هدفم چیه ، خوبی ـش اینه شانس تجربه‌ی زندگی خوابگاهی رو خواهم داشت ... پس به روم نیارین حتی اگه تا شهریور صبر کنم و همه‌ی اینا قطعی بشه ، بعد ارشد هم هیــــــچ آینده‌ی تضمین شده‌ای مننتظرم نیست ...


( به تاریخ : 22 اردی بهشت 94 )

دوشنبه ۱۱ خرداد ۹۴
نظرات (۲۳)
مصطفی موسوی
۱۱ خرداد ۹۴، ۲۳:۴۶
ارشد دوره ی عجیبیه. اما برای کسی که زندگی خوابگاهی رو تجربه نکرده شاید یه جور خاص تری باشه!
پاسخ:
عجیب چرا ؟!
یکی از حسرتهای زندگی من تجربه نکردن زندگی خوابگاهیه ! خیلی دوست دارم تجربه ش کنم :)
مصطفی موسوی
۱۲ خرداد ۹۴، ۰۰:۱۲
راستش یکی از شانس های زندگیتون هم میتونه این باشه که زندگی خوابگاهی رو توی سنین 18 تا 22 تجربه نکردید! و الان دیگه به سنی رسیدید آسیب های اونو احتمالا بتونید دفع کنید :)
پاسخ:
شاید ! اینم حرفیه :)
این تجربه کردن رو صرفا از این جهت دوست دارم که تیزی های شخصیتیم گرفته شه ! تو خونه زیادی همه چی باب میل منه !!!
رهگذر
۱۲ خرداد ۹۴، ۰۱:۱۳
سلام

آره ، این خوبی هارو داره :)
منم مثل اعضای خانواده ت و دوستات از این خبر خوشحال شدم :) انشالله دفعه بعد خبر قبولی و پذیرفته شدنت در دکترا رو بخونیم و بشنویم :)

برای هیچ کدام از ما آینده ی تضمین شده ای نیست
توکل و امیدت به خدا باشه.


خدانگهدارت
پاسخ:
سلام :)

ممنون از لطف شما ، قطعی ترترش شهریور اعلام میشه !!! تاشهریور ...

بعد دوسال دوباره تموم این پست از اول تکرار میشه :| کی حال داره بره دکتری اون وخ :))
مترسک ‌‌
۱۲ خرداد ۹۴، ۰۸:۰۱
هان؟! چی شده؟ :|
پاسخ:
هیچی نشده هنوز ، من هول کردم :))
مترسک ‌‌
۱۲ خرداد ۹۴، ۰۸:۰۵
در مورد پست پایینی:
توی «شوخی کردم» مهران مدیری می‌گفت طرف رفته کتاب «صدسال تنهایی» رو خریده اما تا «پنج ماه اول تنهایی» رو بیش‌تر کشش نداشته بخونه، انداخته یه گوشه :)))
جدای از شوخی سرانه مطالعه تو کشورمون خیلی کمه، که این اصلاً خوب نیست :(
بازم به قول مهران مدیری از 8 دقیقه سرانه مطالعه، 7 دقیقه‌اش به خوندن تابلوهای راهنمایی و رانندگی می‌گذره و یک دقیقه‌اشم. به خوندن زیرنویسای تلویزیون! :| :))
پاسخ:
نمیدونم والا من چقدرشو کشش دارم ! هنوز اونو شروع نکردم ؛)

کتاب خوندن زیر باد کولر و به صورت برعکس روی تخت ! وقتی یه بشقاب توت فرنگی و آلوچه کنارته آی ی ی ی می چسبه ! :))
مترسک ‌‌
۱۲ خرداد ۹۴، ۰۹:۵۹
شما کتاب می‌خونی یا میری پیک‌نیک؟ :D
پاسخ:
یا میرم پیک نیک :))

اصن اینجوری حس کتاب خوندنت میاد ؛)
mahdiyeh yousefi
۱۲ خرداد ۹۴، ۱۱:۰۵
موفق باشی :)
پاسخ:
همچنین شما مهدیه جان ^_^
ریحان ِ . میم
۱۲ خرداد ۹۴، ۱۱:۱۷
من هیچوقت به بالاتر از لیسانس فکر هم نکردم :))
پاسخ:
پ دخیخا به چیا فکر میکنی ریحانه؟!  ؛)
والا منم فکر نکرده بودم، افتادم تو مسیرش :)
فاطـمـه (کــاغَــذهایِ خــطـ خــطی)
۱۲ خرداد ۹۴، ۱۱:۳۵
آخ من ارشد دوس دارم...
البته اگه همین امتحانام رو تجدید نشم :دی
آقا منم صدسال تنهایی خریدم حس خوندنش نیس
پاسخ:
ارشدم تو رو دوست داره فاطمه ^_^

چشمهایش رو تموم کنم میرم سراغ صد سال تنهایی!!! 
به نظرم شما هم بعد امتحانات شروعش کن ؛)
ریحان ِ . میم
۱۲ خرداد ۹۴، ۱۱:۵۲
به کارهای مفیدی که دوستشون هم دارم و ارزش خیلی بالاتری دارن ! :)
ایشالا که مسیرت رو با موفقیت طی کنی :)
پاسخ:
من اگه میتونستم  برگردم عقب حتما از پیش دانشگاهی دوباره شروع میکردم و اشتباهاتم رو تکرار نمیکردم،  ریحانه خیلی مواظب اینجای زندگیت باش که خیلی ی ی در آینده ت موثره :)
همیشه رو قله باشی خانوووم :)
خانم گلآبی
۱۲ خرداد ۹۴، ۱۲:۲۱
اون جی دی سلینجر خیلی جالبه کتابش !!!
پاسخ:
آره موافقم کتاب جالبی بود و کارکتر هولدن کالفید به نظرم خیلی خاص بود :) اولین کتابی بود که از سیلنجر خوندم ^_^
فاطمه
۱۲ خرداد ۹۴، ۱۲:۳۵
من قبلاً چشمهایش رو خوندم ولی اصلاً خوشم نیومد یعنی فکر می کردم با وجود این همه تعریفی که ازش هست باید قوی تر باشه ! :|

+ هولدن یه کاری کرد همه اون کتابو بخونن :)))
پاسخ:
آره منم موافقم خیلی بیخوده!!!! در حد رمان ایرانی آبکی درجه سه :/
واسه همینه انقدر برام خوندنش طول کشیده!  از طرفی هم دوس ندارم نصفه ولش کنم :|

+ آر ه ه ه :)))
ریحان ِ . میم
۱۲ خرداد ۹۴، ۱۲:۵۱
همه بهم میگن آینده ی خودت رو مشخص کن .. میگن دنیات رو الان باید بسازی . اما هیچکس نمیگه چجوری ! دنبال مسیرش هستم :)
ممنون .. تو هم همینطور:)*
پاسخ:
انتخاب رشته _ شهری که قراره دانشجو باشی _ انتخاب دانشگاه،  روی اینا دقت کن :) تجربی هستی یا ریاضی یا انسانی؟؟ 

همیشه همینه آدمها بلده راهی میشن که رفتن! 
مترسک ‌‌
۱۲ خرداد ۹۴، ۱۲:۵۲
داری میری پیک‌نیک ها، از کنار برو، بزرگ‌ترم دیدی سلام کن :D
پاسخ:
باااااچه ^_^
نون شین
۱۲ خرداد ۹۴، ۱۸:۱۱
خوبیش اینه که میگذره
پاسخ:
اوهوم... همه چی میگذره... 
فاطمه
۱۲ خرداد ۹۴، ۱۸:۵۷
یعنی این کتاب واسه من درس عبرت شد که تا قشنگ در مورد یه کتاب تحقیق نکردم به خاطر تعریف دیگران نخونمش ! :| ضد حاله !
پاسخ:
مثلا من تحقیق کرده بودم :/
ترمه طلا
۱۳ خرداد ۹۴، ۰۱:۵۰
شاید اگه من برگردم عقب جای این همه کتاب خوندن برم سمت موسیقی! نقاشی! آشپزی حتی! هَندورکینگ خلاصه!! و شاید این همه واسه درس خوندن از خونواده و شهرم دور نشم!!! کلا فک کنم بکوبم از اول بسازم :))
پاسخ:
گفتم همیشه همینه،  آدمها بلده راهی میشن که رفتن... 
مترسک ‌‌
۱۳ خرداد ۹۴، ۱۵:۲۴
حالا توی این هاگیر واگیری کامپیوترم خراب شد :| هر کی درباره بدشانسی من شک بکنه با پشت دست چپم (به انضمام ساعتم!) ازش پذیرایی می‌کنم :|
خیلی هم لطیف :D
پاسخ:
یعنی از در و دیوار می باره ه ه :|
fa mim
۱۳ خرداد ۹۴، ۱۸:۴۱
چه قالب قشنگی :)
پاسخ:
به پای قالب بلاگفایی م که نمیرسه ^_^
**راضیه **
۱۴ خرداد ۹۴، ۰۵:۰۲
مبارک باشه خانوم
امیدوارم خوبی بعدی ش این باشه که بهش علاقه مند بشی!
علاقه به رشته تحصیلی می تونه یکی از فاکتورهای حال خوب باشه : )
پاسخ:
مرسی راضیه جان ولی شهریور قطعی میشه !

یک مرد جدی
۱۴ خرداد ۹۴، ۱۳:۵۵
سلام
خوشحالم که یکی یکی دارم پیداتون میکنم:-)
لینکتون کردم...
پاسخ:
سلام

بی اغراق منم خیلی خوشحال شدم :)

باعث افتخاره ...
مریم
۱۴ خرداد ۹۴، ۱۷:۴۷
معلق بودن بلاگفا باعث شده با وبلاگا و نویسنده‌های جدید آشنا بشیم. من هنوز کوچ نکردم.
پیشاپیش بهتون تبریک میگم بابت ارشد. چه رشته‌ای هستین؟
پاسخ:
این معلق بودن بلاگفا خیلی ی ی ی طولانی شده دیگه :| منم دیگه صبرم تموم شد جمع کردم اومدم اینجا و وقتی دوستان رو دیدیم شارژ شدم :)

ممنونم مریم جان ، پروفایلم ندارم هنوز اینجا :)) رشته ام فیزیک اتمی هستش :)
مریم
۱۴ خرداد ۹۴، ۱۹:۳۲
اوه وری گود :) موفق باشی.

نمیدونم چرا حس مهاجرت و از نو شروع کردن ندارم. من هنوز خیلی از دوستامو پیدا نکردم. کاش بلاگفا خوب شه.
پاسخ:
ممنونم مریم جان ، همچنین شما :)

یه خونه ی موقته ، اینجوری بهش نیگا کن ^_^
شرایط که خودشو با ما وفق نمیده ! ما باید خودمونو وفق بدیم !
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">