خوبی ـش اینه که کابوسهای شبانه این چند وقت تموم میشه ، معده دردهای عصبی تا غم و غصهی بعدی میرن پی کارشون ، دیگه خبری از دلآشوبههای گاه و بیگاه نیست ، خوبی ـش اینه مامان فکر میکنه من اِسمارت ترین دختر دنیام ، بابا از همه خوشحالتره و کلی پُست و مقام برای آینده شغلی ـم مد نظر داره و برادرم پُز ِ اسم ِ دهن پُر کن ِ رشته و گرایش ارشدم رو به دوستانش خواهد داد ! خوبی ـش اینه دیگه آدم ها انقدر ازم نمیپرسن حالا که دانشگاه نمیرم چیکار میکنم و وقتم رو چه جوری میگذرونم ، خوبی ـش اینه کسی پیشنهاد درس خوندن در دانشگاه آزاد رو بهم نمیده ، انگار به فکر خودم نرسیده ! ، خوبی ـش اینه جماعتی منتظر شوهر کردن من نیستن ! ، خوبی ـش اینه میدونم تا دو سال آینده هدفم چیه ، خوبی ـش اینه شانس تجربهی زندگی خوابگاهی رو خواهم داشت ... پس به روم نیارین حتی اگه تا شهریور صبر کنم و همهی اینا قطعی بشه ، بعد ارشد هم هیــــــچ آیندهی تضمین شدهای مننتظرم نیست ...
( به تاریخ : 22 اردی بهشت 94 )