چه دیر آمدی حالای ِ صد هزار ساله‌ی من ...

تو همیشه دیر رسیدی، اونقدر دیر که‌ حرفام از دهن افتاده، اونقدر دیر که همه چی سپری شده و ازش یه ماضی بعید به درد نخور به جا مونده، اونقدر دیر که حالا حرف زدنِ منو گوش دادن تو مضحکانه‌ترین کار دنیا شده، تو انقدر دیر کردی که همه چی تموم شده،منم تموم شدم... بعد تو هی پرسیدی چرا ساکتم؟ چرا حرف نمی‌زنم؟ خودت بهم بگو، شخم زدن اون حجم اتفاقاتی که نبودی و افتاد، نبودی که برات بگم حالا چه فایده‌ای داره؟ همیشه فکر کردی از سر غرورمه‌ که بهت چیزی نمیگم، هی فکر کردی باهات رو راست نیستم و دلخور شدی ولی هیچ حواست نبود که حرفها هم تاریخ انقضا دارن، که اگه به وقتش گفته نشن کپک می‌زنن، بو می‌گیرن، می‌گندن. خودت بهم بگو قراره با این همه حرف منقضی شده چیکار کنی؟ چیکار کنم؟

نظرات (۳۲)
פـریـر بانو
۶ مرداد ۹۶، ۱۲:۰۷
عزیزم :(
پاسخ:
جونت سلامت حریر بانوی مهربونمون :)
مادام کاف
۶ مرداد ۹۶، ۱۲:۱۱
چقدر چن وقت میخاستم ی همچین چیزیو بنویسم و تو چقد خوب نوشتیش:*)
پاسخ:
چقدر چند وقته کسی بهم نگفته بود خوب نوشتم :*
.: جیرجیرک :.
۶ مرداد ۹۶، ۱۲:۲۱
چای داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقدر سرد شدم از دهنت افتادم...
پاسخ:
و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد
و زمان چنبره زد کار به دستم بدهد
تــــو نباشی من از آینده خود پیرترم 
.
.
.

+ چقدر خوووووووووووبه این علیرضا جان آذر آدم سیر نمیشه از این دکلمه ها :)

http://s9.picofile.com/file/8301851484/Alireza_Azar_Tomor_2.mp3.html
مترسک ‌‌
۶ مرداد ۹۶، ۱۲:۳۷
هعی... :(
پاسخ:
خب دگ چه خبر ؟ :)
♫ شباهنگ
۶ مرداد ۹۶، ۱۲:۳۸
آنـقـدر دیـر آمـدی تا عـاقـبـت پـایـیــز شـد
کاسـه‌ی صبـرم از این دیـر آمدن لبریـز شد



آمـدی جـانــم بـه قـربـانــت ولـی حـالا چـرا؟
آنـقـدر دیـر آمـدی تـا عاقـبـت پـایـیــز شـد...
پاسخ:
تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریور بیچاره حلق آویز شد 

+ شاعرش فرهاد شریفی انگار، البته نمیدونستماااا سرچ کردم ؛)
آقاگل ‌‌
۶ مرداد ۹۶، ۱۲:۴۸
هرشب که ماه، پشت سرم حرف می زند
حس می کنم که راه، برای فرار نیست
از آخرین امید چه مانده ست جز سکوت؟
حق با تو بود بعد زمستان بهار نیست...

اشرف گیلانی
پاسخ:
و به جز ماه دل از عالم و آدم کندم ...

+ علیرضا آذر
gandom baanoo
۶ مرداد ۹۶، ۱۴:۴۱
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا


+ میدونم بی‌ربطه!! ولی دیدم همه شعر نوشتن، منم شعر نوشتم! ^__^
پاسخ:
جان جان همه عاشقااااا :))
لافکادیو ‌‌
۶ مرداد ۹۶، ۱۴:۴۲
همه شعر مینویسن، همه شاعر شدن هوا گرم شده دلا داغ شده دردا تازه شده...هوا هوای عاشقیایی که از سرمون افتاده شده....

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
....
پاسخ:
من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا نگویند رقیبان که تو منظور منی ...

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

+ سعدی 
گمـــــــشده :)
۶ مرداد ۹۶، ۱۵:۰۴
همیشه دوست داشتم یه عالمه شعر بلد باشم
خیلی خوبه که اینقده شعر بلدی
پاسخ:
همشو حفظ نیستم که :))
شعرهایی که دوس میدارم رو یه جا جمع آوری میکنم واسه وقتایی مثه الان ؛)

مسعود سین
۶ مرداد ۹۶، ۱۵:۳۳
چی میتونه باعث بشه اینقدر یکی دیر برسه.. واقعا چی.. یا مریض بودی یا زندان.. یا تبعید.. یا جای دیگه سرگرم...... چی؟ همه اتفاقا وقتی می افته که انتظارش رو نداری.. چون انگاری قرار نیست اتفاق وقتی منتظرشی بیفته..

http://sv.nextaraneh.ir/full%20archive/a/alireza%20ghorbani/Alireza%20Ghorbani%20-%20Rosvaye%20Zamaneh/Alireza%20Ghorbani%20-%2001.%20Raze%20Del.mp3
پاسخ:
راست میگی، وقتی منتظری هیچ اتفاقی نمی افته ... کافیه توی حال خودت خوش باشی اون وقت از زمین و زمان میباره برات لعنتی ..

+ چقدر چقدر چقدر آهنگ معرکه ای بود ... ازت ممنــــــــــــــــــــــونم مسعود خان :)

ای بی وفا راز دل بشنو 
از خموشی من
این سکوت مرا 
ناشنیده مگیر
ای آشنا
چشم دل بگشا
حال من بنگر
سوز و ساز دلم را 
ندیده مگیر
مهر2خت 69
۶ مرداد ۹۶، ۱۵:۵۰
واقعا از دهن افتادن حرف رو با تمام وجود درک کردم:)
پاسخ:
این وقتها آدم سکوت رو ترجیح میده ...
مترسک ‌‌
۶ مرداد ۹۶، ۱۶:۳۴
سلامتی، شما چه خبر؟
پاسخ:
امن و امان :)
اون روی سگ من نوستالژیک ...
۶ مرداد ۹۶، ۱۸:۰۵
هووووووف چقد دق و دلی پشت حرفات بود بزنششششش تا تخلیه شی:)))
پاسخ:
واستا ببینم ! 
یعنی تـــــووو بعد از سکته بلاگفا سیصد و اندی پست گذاشتی و من ایـــــــــن همـــــــــــــه وقت پیدات نکرده بودممممم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :| :| :|
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۶ مرداد ۹۶، ۱۹:۱۸
چه کنیم با این همه حرف از دهن افتاده؟!
پاسخ:
چیکار میشه کرد حورا ؟
Faber Castel
۶ مرداد ۹۶، ۱۹:۴۷
یا باید سوخت یا باید ساخت :)
پاسخ:
همینقدر صفر و یکی ؟ همینقدر مطلق ؟ 
چه سخت ...
مصطفی موسوی
۶ مرداد ۹۶، ۲۱:۰۸
این چه عکس خشنیه بابا؟!
پاسخ:
یعنی باورم بشه شما روحیه ات انقدر لطیفه آقای موسوی ؟ :))
هیده ...
۶ مرداد ۹۶، ۲۲:۰۱
یاد ِ اون جمله ِ افتادم که می گفت " کاش وقتی به ارزو هامون برسیم که شوقش رو داریم " .

هر چیزی از وقتش بگذره دیگه بیات می شه.

پاسخ:
اصلا به نظرم همه چی تاریخ انقضا داره ... همه چی باید به موقع باشه ... همه چی همه چی ...
رهگذر
۷ مرداد ۹۶، ۰۱:۰۰
سلام
وقتتون به خیر و شادی.
نمیدونم چرا پستت منو یاد بعضی از حرفای خانم مارگوت بیکل انداخت که میگفت:(مخصوصا خط آخرش.)


پیش از آن که به تنهائی خود پناه برم
از دیگران ،
شِکوه آغاز می کنم...
....
..

آغاز جدا سری ،
شاید ،
از دیگران نبود.(مارگوت بیکل)


من از این نوع نگاه کردن خانم مارگوت بیکل خوشم میآد ، اینکه به رفتارها و اعمال خودت هم توجه داشته باشی و... ای بسا ممکنه خیلی اوقات سبب بد رفتار یا عمل کردن اون شخص یا اشخاص خودت باشی.
پاسخ:
سلام
اینم نظریه واسه خودش ...
پـــــر ی
۷ مرداد ۹۶، ۱۷:۱۸
عکسه:((((
پاسخ:
ای وای من ... همه هم حساااااااااس ؛)
ف.ع ‏ ‏‏ ‏
۷ مرداد ۹۶، ۱۸:۳۷
یه غمی داشت توش، یه بغضی...
پاسخ:
داشت ...
رامین :)
۷ مرداد ۹۶، ۲۱:۱۱
همه مون کلی حرف نزده داریم . کی قراره جواب اینارو بده ؟
پاسخ:
با حرفهای کپک زده چیکار میشه کرد ؟
رامین :)
۸ مرداد ۹۶، ۰۰:۲۱
درستش اینه ک حرف های کپم زده رو ریخت دور ولی کیه ک تونسته اینکارو بکنه ؟؟ من ک خودم نتونستم
پاسخ:
من مدتهاس دارم روی خودم کار میکنم که اتفاقا بریزمشون دور، هر چند هنوزم جای کار دارم ...
به نظرم اینا فقط توی ادامه مسیر سنگینت میکنه و پاتو میبنده و یه وقتا اون جسارت لازم رو ازت میگیره ...
دُچـــــ ـــــار
۸ مرداد ۹۶، ۰۸:۵۴
اسیره جنگ جهانی بوده مگه این همه مدت ؟
پاسخ:
یقینا نه ! ولی الویت هاش فرق داشته لابد ...
هانیه شالباف
۱۰ مرداد ۹۶، ۰۰:۲۹
اوهوم ...
پاسخ:
؛)
صبا مهدوی
۱۰ مرداد ۹۶، ۱۳:۳۳
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی به روز مو نشینی
که تا وینی چه سخته بی وفایی
پاسخ:
عالی :)
حدیث :-)
۱۳ مرداد ۹۶، ۰۹:۴۷
امان ازاین نیومدنهاورفتنهاکه به تنهایی قاتل جونه ادمه...
پاسخ:
لعنتی ها ...
عاطفه(خنده ی کاغذی)
۱۵ مرداد ۹۶، ۰۰:۵۲
عزیزکم...چقدر دلم برات تنگ شده...🌸
یکتا اشکم در میاد وقتی وبلاگِتو میبینم چقدر خوبه که هنوز مینویسی چقدر خوبه که وبلاگِتو هنوز داری...
هروقت بشه میام
آرامشی که اینجا داشتم هیچ کجا تا الان پیدا نکردم...💜
پاسخ:
منم عاطفه منـــــــــــــــم ^_^
آره من تا تهش هستم ! تا ته تهش یکتا و نیمه سیب سقراطی اش هست ... 

بیا عاطفه ... زود بیا ... جات خالیه ... 
دُچــــ ــــار
۱۵ مرداد ۹۶، ۱۷:۵۷
خب الان اومده دیگه بسلامتی؟ :)
پاسخ:
چه فایده ؟ 
مترسک ‌‌
۱۵ مرداد ۹۶، ۱۸:۱۸
قالب نو مبارک ;)
پاسخ:
تشکرات فراوان :)
divane
۵ شهریور ۹۶، ۱۳:۳۰
و چقدر همیشه آدم ها دیر رسیده اند چقدر همیشه همه ی حرفها از دهان افتاده در این وانفسای زندگی در این روزها ی داغ که انگار همه بیشتر از همیشه سرشان را گرم کرده اند گاهی که مجالی پیش می آید و کسی میپرسد چرا حرف نمیزنی ساکت مینشینم به تمام لحظه هایی که باید حرف میزدم و نبودند فکر میکنم لبخند میزنم و میگویم ...زندگی است و گذرش تو از خودت بگو...
کاش آدم ها میفهمیدند اگر وقتی باید باشی نباشی دیگر بعدش بودنت آمدنت و حتی اندازه هزار سال گوش شنوا داشتنت همه اش مثل یک طنز تلخ فقط پوزخند بر لب آدم مینشاند...
چقدر حیفم امد که این را اینقدر دیر خواندم اما چقدر خوب قلم زده بودی...انگار از روی نگاشته های مغزی من میخواندی...
پاسخ:
به این فکر کردی که شاید ماها هم خودمون یه وقتایی دیر رسیدیم ؟
divane
۵ شهریور ۹۶، ۲۰:۴۰
اره یه وقتایی خودمونم سرمون گرم شد به گرمای تابستون و داغی زندگی...ما هم نیودیم و حاصل اینهمه نبودن شد تموم شدن خیلی رابطه های محکم...
پاسخ:
هر چی میگذره مطمئن تر میشم که تنهایی بهترینه ... هم واسه خودم هم واسه توقعات بقیه :)
divane
۷ شهریور ۹۶، ۱۳:۰۷
تنهایی...به شرطی که همونطور که تو اون پسته گفتم زندگی به جریان خودش ادامه داشته باشه یا در واقع ما جایی وسط این جریان زندگی داشته باشیم تنهایی خوبه:)
پاسخ:
موافقم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">