نمیدونم مشکل از ظاهر سازی اون بود یا از برداشت و قضاوتِ اشتباه من! در نهایت منی که همیشه با دوستای نزدیکم ارزشگذاری مشترکی واسه این روزگار داشتم، گرفتار دوستی شدم که بر خلاف ظاهرمون که خیلیها معتقد بودن شبیه هم دیگه هستیم در باطن از زمین تا آسمون با هم فرق داشتیم. یعنی رسماً چیزایی که واسه من جالب بود برای اون مسخره بود و باورهایی که اون داشت در چهارچوب من تعریف نشده بود! بهتره در مورد سلیقه فیلمی متفاوتی که داشتیم حرفی نزنم فقط همین قدر بدونید که اصلاً نتونستیم با هم یه فیلم ببینیم! در واقع هر چقدر من هول و عجول و حرص و جوشی بودم اون آروم و به شدت خونسرد و اسلوموشن بود و هر چه قدر من طرفدار سکوت و آرامش و خلوت بودم اون دنبال شلوغی و هیاهو و هیجان بود. و اغراق نیست که بگم در مواردی واقعاً جدی جدی 180 درجه فرق داشتیم و داریم! اغلب اطرافیان ما دو تا رو با هم میشناسند و اسم ـهامون پشت سر هم میاد ولی کی این حجم تفاوت رو باور میکنه وقتی به واسطه هم اتاقی بودن و هم رشته بودن یاد گرفتیم با هم کنار بیاییم ؟ هر چند اگه از قبل میدونستم قرار با اینهمه تفاوت مواجه بشم ریسک همچین دوستی رو قبول نمیکردم ولی برام تجربه بدی نبود و نیست، حداقل مجبور شدم صبورتر بشم و در شرایطی قرار گرفتم که حالا انعطاف پذیرتر از قبل هستم و یاد گرفتم آدمها با خط کشهای منحصر به قرد خودشون دنیا رو می سنجند و ارزش گذاری میکنند.
تو بیهوده جهان را جدی گرفتهای ...
گاهی وقتا می دونی تفاوت زیاده و حتا جنگ اعصاب، اما ارزش اون مشترکات بین تون و درک متقابلی که توی بعضی موارد هست برات مهم تره. روابط بین آدما معقوله پیچیده ایه. اونقدری که واسش رشته ی دانشگاهی تعریف شده!
امیدوارم خوب باشی
جالب بود. اگر اشتباه نکنم علی شریعتی میگه: هرگز از کسیکه با من موافق بود چیزی نیآموختم.
[گل]
کسی که گذشت کردن بلد نباشه کنار خدا هم کم میاره! :)
اصلا دنیا هم با همین تفاوتاش خوشگلِ در غیر این صورت همه چیز شبیه هم کسل آور بود !!
عادیه که!!! ^__^
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود بوسه است ،
و هر انسان برای هر انسان برادری است
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه یی ست ،
و قلب برای زندگی بس است
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است ،
تا تو به خاطر آخرین حرف ، دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست ،
تا من به خاطر آخرین شعر ، رنج جست و جوی قافیه نبرم
روزی که هر لب ترانه یی ست
تا کمترین سرود بوسه باشد
روزی که تو بیایی
برای همیشه بیایی ،
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم...
و من آن روز را انتظار می کشم ،
حتی روزی که دیگر نباشم.
این که میگن آدم با معاشرت با آدمای مختلف پخته و ساخته میشه، ینی همین پست ـه تو ...