میخواهم بروم، میخواهم بمانم ...
وای که این روزای بلند آدمو دق میدن تا به شب برسن! انگار یه جور حس سرگردونی و پریشونی ِ بیدلیل رو به بهار پاشیدن که نمیشه هیچ کاریش کرد. مخصوصاً اگه اولین بهار بیدرس و امتحانت باشه و نتونی دلیلی واسه این دل آشوبه جور کنی! حس و حالت خلاصه میشه به اینکه یه چیزی هست که نیست! دنبال مزهای هستی که توی هیچ غذایی نیست، هوای جایی رو کردی که نمیدونی کجاست، حس دلتنگی ای رو داری که فاعل نداره ... همین قدر مبهم و گنگم ...
[1]
روز مبارکتون :)
البته بقیه سال منم احساس یه چیزی گم کردگی میکردم!
نمیدونم ولی شاید به خاطر اینه که بلد نیستیم وقتمونو با چیزی به جز درس پر کنیم!
یا شاید بلد نیستیم لذت ببریم
یا شایدم یه دلتنگی ساده برای دانشگاه باشه.
این حالت یه جوریه که اگه توش بمونی دیگه خیلی سخت میشه واست عوض کردنش!!! حال بدیه، ولی سخت عوض میشه!
وقتت به خیر و شادی.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب ، آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل ، چه عجب؟!
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا ، صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند.(حافظ)
پیشنهاد میکنم این شعر حافظ رو با یه اهنگ به اسم "دوباره" با صدای فرامرز اصلانی گوش بدی..(شاید برات زیبا و آرامش بخش باشه - توی هردوشون دعوت به صبر بیشتر میکنند. نمیدونم!)
روز همه پدرها هم مبارک.
خدا یار و نگهدارت
دلشوره بدون دلیل قانع کننده، دلشوره با دلیل تراشی...
عید شما هم مبارک :))
اون تبریک هم که آخرش بود:))
روشنیِ هوا که میخواد بره، احساس میکنم که دیگه زمان انجام دادن کاری ندارم و فرصتم تموم میشه
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ،
و مردنی عطا کن که بر بیهودگیاش سوگوار نباشم.
بگذار تا آنرا من خود انتخاب کنم ،
اما آنچنان که تو دوست میداری.(علی شریعتی)
خوشحال میشم منو به عنوان دوست خود در سایت معرفی کنید
تور تایلند
tailand.ir
مرسی