هوا، گرمای رقتانگیز بهاری را مزهمزه میکند، با کتاب و جزوه پهن شدهام کف اتاق، روی کیویها نمک پاشیدهام و مثل اینکه هامیلتونی تحت پاریته ناورداست! به میم فکر میکنم بیآنکه تُن صدایش یا ریتم حرف زدنش یادم بیاید، اصلاً نمیدانم چال لپش روی لپ چپش بود یا راستش؟ حتی مطمئن نیستم چال لپ داشته باشد. ناوردایی هامیلتونی تحت برگشت زمان نیاز به اثبات دارد و من در خیالاتم زل زدهام به دستهای میم که موقع صحبت در هوا چرخ میخورد. با یک "جان؟" گفتن وسط حرفهایش یکهو ته اعماق دلم به مور مور افتاده بود، حواسم را جمع میکنم که شرط بهنجارش را برای بدست آوردن ویژه حالت انرژی فراموش نکنم. یک حلقه کیوی از روی چاقو سُر میخورد و عملگر انتقال شبکه بوی کیوی ِ نمک پاشیده شده میگیرد. لابد هفتهی آینده این موقع مشهد هستم، در حرم باد ملایمی میوزد و گوشههای چادرم سر به هوا شدهاند. آخخخ چرا هفته بعد نمیشود؟؟؟ همیشه اردیبهشت آرزو به دلم میکند! هر چه قدر هم سَرَم را با درس و مشق و دورهمی های دوستانه و رفت و آمد و بُن نمایشگاه کتاب و انواع دغدغهها و غیره ذلک گرم کنم حتی با موهای بافته شده و لاک های رنگی رنگی هم؛ باز یک چاه بینهایت گانه سر راهم دهان باز میکند. بدجوری حالت متقارن و نامتقارن چاه دوگانه پتانسیل را قاطی کردهام. انگار این چاه دهان باز کرده باشد و من معلقوار به تهش نرسم و به شترق آخرش هم دلم خوش نباشد.حالم مثل فیلی است که خرطومش درد میکند. کاش یکی باشد من را copy کند، پیش خودش نگه دارد و دوباره چهارشنبه در این دنیا paste م کند! اصلا تا به حال وسط بهار دلتان بهانهی پاییز را کرده ؟! به یقین اردیبهشت یک پارادوکس جهنمی است، ما گول خورده ایم ... ما گول خوردهایم ... ما گول خوردهایم ... ما گول خوردهایم ... ما گول خوردهایم ...
خستهتر از خستهام ...
راستی، التماس دعا...
اردی جهنم است زمانی که یار نیست"
تا دوباره پاییز بیاد...
ازتابستون هم خوشم نمیاد
خیلی هم خوبه اردیبهشت!!! (آیکون اردیبهشتی متعصب!)
نه خدایی تو بهار بهانه ی پاییز نکردیم ولی تو پاییز خیلی بهانه ی بهار کردیم...
+
اینا همه اثرات درس خوندنه ها!
واسه همینه دانشمندا میگن خیلی درس نخونین! مگه گوش میکنن خانوما!؟!
مورد داشتیم جمع نمره ی پنش تا از پسرای کلاس اندازه ی یکی از دخترای کلاس نشد!
البت اون پسرا الان همشون ارشد و دکترا دارن میخونن! اون خانومه همونجور مونده!!!!
اما فکر کنم باید کات کند تا کپی :))
خسته نباشید این روز های خستگی رو
اردی هم به عشق است که بهشت است...
پاییز هم که فصل سوز و گداز عشق است
یاد جمله های جبران افتادم
اینجا که میفرماد:
و شما به فصل ها میمانید
و گرچه در زمستانتان ,بهارتان را انکار میکنید
باز هم بهاری که در درون شما آرمیده است در مستی خواب لبخند میزند و آزرده نمیشود.
محکم بمون اردبیهشت وقت آماده شدن برای پرواز
اگه اردی بهشتت و گذروندی و گذاشتی ازت بگذره
پاییز از دورها, نردیک تر میاد و بهت میاد...
تو روحت بال بال میزنه برای خش خش پاییز
برای اردی به عشق و بهشت
تو از پیله درآ...
زیارت قبول دخترک
دلم برا خوش خطی هات تنگ شده بود
امیدوارم که همیشه اردیبهشتی باشید :)
بووووووووسم کن تا حالت جا بیاد
حالا چند ماه دیگه پاییزم میشه عجله نکن!
سلام.دوباره پیدات کردم
اما همه چیز عوض شد :)
امیدوارم برای شما هم عوض بشه
زیبا نوشتی : «اصلا نمی دانم خال لپش روی لپ چپش بود یا لپ راستش»