عطر آهسته‌ی هوا می‌فهمد ...

نه فقط وقتی کوچه‌های پاییز زده و زرد رو تک و تنها گز می‌کنی و سعی می‍کنی پاهاتو روی حجم بیشتر از برگ‌ها بکشونی و خودتو مشغول شنیدن خش‌خش ـشون کنی ، نه فقط وقتی موقع ناهار یه آهنگ پلی می‌کنی تا به فاجعه‌ی تنهایی غذا خوردن فکر نکنی و غذا از گلوت پایین بره، نه فقط وقتی خودتو یه جوری مشغول درس و دانشگاه می‌کنی که به طور عجیب و غریبی وقت کم میاری و از تموم ساعت‌های دنیا عقب می‌مونی و وسط اون همه بدو بدو‌های خود ساخته، همه الکی از دور بهت غبطه می‌خورن، نه فقط اینا، بلکه این همه عطر و ادکلن نصفه نیمه توی کمد هم تنهایی رو می‌کوبونه توی صورتم. وقتی بترسی از مخاطب خاص کسی بودن، هیچ بوی خاصی هم نمیدی. وقتی این ترس نمیذاره هیچ عطری کسی رو به یاد تو بندازه ترجیح میدی هیچ وقت دو تا عطر و ادکلن یه جور نداشته باشی. من مطمئنم عطرهای خاص، بوهای خاص یه مخاطب خاص میخواد، من مطمئنم ...


[1

کی از هدیه گرفتن بدش میاد ؟؟؟ [ کلیک رنجه ]