بلاگر ها آدم های خاصی هستند ، فرقی نمی کند از چه و برای که و چطور و چگونه نقل می کنند ، منحصر به فرد بودنشان را می توانی لا به لای تک تک واژه هایی بیابی که نه گفتنی اند و نه نگفتنی ، همین که نوشتن عقاید و تفکرات و توصیف وقایع و خیال بافی جزئی از روزمرگی هایشان است یعنی با بقیه آدم ها فرق دارند ، این که هی میان واژه ها وول می خورند و تمام الفبا را می ریزند روی دایره و با وسواس ناب ترین هایشان را گلچین می کنند یعنی جور دیگری اند. بلاگر ها می فهمند یک کامنت می تواند چقدر مهم باشد ، یک موزیک می تواند چقدر جاذبه داشته باشد ، یک عکس می تواند چقدر تاثیر گذار باشد. حواسشان به هارمونیک میان واژه ها هست ، بلدند کدام کلمه را باید بولد کنند و عمق هر زوج کوتیـشن را درک می کنند ، بی انصافی ست اگر به سرعت تایپشان ننازند. میان این همه همهمه با چند حرف ساده ی بی حدود ، در این گوشه ی خلوت قشنـگ ، خلاصه می شوند در حروف بریده بریده ای که آدم های هم قـماش خودشان آن ها را می خوانند ، گاهی قضـاوت می کنند ، گاهی هم دردی ، یک وقت هایی هم فیـلسـوف بازی در می آورند ، بلاگر ها اغلب آدم های دقیق و ریز بینی هستند ، از آن دست آدم هایی که فکر می کنند ، زیادی فکر می کنند ، به جزئیاتی فکر می کنند که برایشان پررنگ تر از بقیه آدم هاست و من گمان میکنم جور دیگری فکر می کنند ، یک جوری که به واژه ها بیاید. یحتمل تفکری که به واژه کشیده شود صاحب جسورتری دارد که پی قضاوت ها و حرف و حدیث ها و نقد و انتقاد ها را به خودش مالیده. شاید بتوان نتیجه گرفت آدم های انعطاف پذیری تری هم هستند ، نه از آن دست آدم های حرص درآری که زمین به آسمان برسد و آسمان به زمین ، مرغشان یک پا دارد! اصلاً همین برخورد با آدم های متفاوت با طرز تفکر های گوناگون ، تیزی شخصیتی ـشان را می گیرد و تبدیل به یک بلاگر متعادل و در نتیجه تبدیل به آدم متعادل تری می شوند. خیلی طول نکشید که فهمیدم دوستان مجازستانی ام مرا با همان صفاتی می شناسند که اینجا پشت لپ تاپم دارم تایپ میکنم! هر چه قدرم که بخواهی خود خودت را پشت واژه ها قایم کنی ، دست آخر با مرور زمان به دست همین واژ ها لو می روی!!! به من باشد می گویم بلاگر بودن می تواند یکی از صفات باشد ، مثل اینکه می گوییم این یکی مهربان است و آن یکی مغرور ، می توانیم بگوییم فلانی بلاگر است! تازگی ها بلاگر بودن آنقدری برایم مهم شده ست که به این نتیجه رسیده ام ، اگر روزی قرار باشد ازدواج کنم خیلی بهتر است که بلاگر باشد و دست کم دو سال سابقه وبلاگ داری موفق داشته باشد! :) ، میان کـــرور کـــرور شبکه های اجتماعی ، آن هم ، هـمه جـــوره اش باید "یک چیزی" باشد که آدم را وصل کند به جایی مثل اینجا ، مثل این وبلاگ ، بلاگر ها با تمام تفاوت هایشان در همه چیز ، بی برو برگرد در این "یک چیز" مشترک اند ... !
[1]
چقدر همین گوشه ی آشنا خوب است ... "سید علی صالحی"
[2]
در راستای سونامی حذف و تعطیلی وبلاگها که دوباره شروع شده تصمیم گرفتم این پست قدیمی رو از آرشیوم (30 تیر 93) دوباره بازنشر بدم ! توی این 6-7 سال وبلاگنویسی هیچ وقت یه پست رو دو بار روی وبلاگم نذاشته بودم!
دست مریزاد...
پستت عالی بود و ارزش دوباره گذاشتنو داشت
لطفا موقت نباشه :)
+مرسی ک این پست رو گذاشدی!:)
منی که تازه اول راهم..حس خوبی پیدا کردم که میتونم جزء این آدمهای خاص باشم و امیدوارم یه بلاگر موفقی بشم
۲- دقت کردی خیلی در لفافه گفتی دنبال شوهر میگردی:دی
با اینکه کم رنگ شدم ولی هیچ وقت دلم نمیاد ببندم وبلاگمو :)
بعد مدت ها یه متن خوب خوندم
ممنون از مستر نیما که مارو دعوت کرد
خوبی؟!
این پستت منو بعد از مدتها خاموشی ، روشن کرد :))
کاش این پستت رو خاتون میدید بعد تصمیم به رفتن میکرد.
کاش پستت رو بخونه و برگرده .
دست به تایپت بازم مثل همیشه عالیه.آفرین گل دختر:**
موفق باشی.
من دیگه اینقدره برام مهمه که توی جلسه ی خواستگاری وقتی داشتم با خواستگارم صحبت میکردم اینو هم مطرح کردم "من یه وبلاگ دارم که..."
اصلا وقتی تو یه جمع میفهمی یکی بلاگره، لامصب انگار تو یه کشور غریب با یه هموطن برخورد کردی :دی
چون خودم گاهی بهش دچار میشم
اما بستنش رو نه.
همسرم هم بلاگر نیست، اما خب وبلاگم رو خونده و میخونه زیاد.
و انقدر خوب روی احساس هایشان موج سواری میکنند که هر ببینده ای و یا خواننده ای و مبتلا میکنن به موج سواری روی دریای کلمات....!!!
و یکتای یکتای ما از اون ادم های وبلاگی موج سوار است...
یکتای من به سلامت دارش
این پست تون دور برگردون بود و من برگشتم! :)
این نوشته رو مانیفست بلاگرها اعلام میکنم.
من همیشه معتقد بودم هیچ جا مثل وبلاگ نمیشه :)
دوما که! چه پست قشنگی بود! و اولا که با اینکه قشنگ بود در مورد عموم بلاگرها وارد نمیدونمش!
به علاوه اینکه این خزبازیهای وبلاگ بستن و مخصوصا حذف کردم به شدت ناراحت کننده است.
هیچ جا وبلاگ نمیشه..دقیقا مثل همون ضرب المثلی که میگه هیچ جا خونه آدم نمیشه :))
به کش تنبونم قسم :)))
متنت فوق العاده بود.بعد از مدتها یه متن خوب خوندم.
با این توصیفها و تعریف و تمجیدها به خودم بالیدم که من هم یه وبلاگ نویسم.البته قبل از هر چیز من یه نویسنده ام.همه نویسنده ایم. نویسنده رو با کاغذ و قلم و " تفکر "ـش می شناسن.
عالی بود.امیدوارم منم توی این کار جز حرفه ایی ها بشم.
اما بلاگر ها رو دوست دارم.
چند سال پیش سه تا پست نوشتم ولی روی محافظه کارم نگذاشت ادامه بدم بلکه مجبورم کرد پست های قبلی رو پاک کنم. محافظه کاری بزرگترین دشمن وبلاگ نویسیه
همیشه آرزو داشتم بدون ترس نویسم
ای بلاگر به خودت افتخار کن که آرزوی منی
هنوزم نمیشه از بلاگفا ب اینجا منتقل کرد؟؟؟؟ :(
من همچنان هستم و خواهم بود :دی
ندیدیم نتیجه رو نوشته باشید!!!!
از موفقیت تون خوشحال خواهم بود
:دی
نه نه نه اصلا هم اینطور نیست و من احساس خود را عوض کرده و به این نتیجه رسیدم ارزش یک بلاگر بالاتر از این حرف هاست و کاملا حرف شما صادق می باشد
:))))))))))))))))))))))
و سادگیش
ضمنا چه فرقی می کنه
شما که نه به بلاگفای ما سری می زنید و نه به بیان ما(حالا مثلا من یه بیان هم درست کنم)
+
با ذکر نشانی کپی شد :)
چقدم قشنگ نوشتین..آدم تحریک میشه به شدت برای نوشتن و ادامه دادن
انقدری خوب بود این نوشته که گذاشتمش تو پیوندهای روزانه,,,که بقیه هم بخوننش:)
چه چیزایی رو گرفت ازم.
ممنون برای نوشتن این واژه ها:)