ما کجاییم و ملامتگر بی‌کار کجاست ...

| اگر از من بپرسید می‌گویم حتماً یکی از منفورترین مکان‌ها ، آرایشگاه‌های زنانه است. جایی که مملو از حرف‌های خاله‌زنکی غلیظ بوده و یک عده پایه ثابت ِ دهن بین و سطحی نگر به شدت سعی دارند با خوشگلی‌ـشان چشم دنیا را از کاسه دربیاورند و هی الکی برای خودشان ذوق کنند و آینه را درسته قورت بدهند و قربان صدقه‌ی خودشان بروند و به تو که موهایت رنگین کمانی نیست و ابروهای فلان مدل نداری و لب‌هایت ورنـَـقلمبیده (!) یک وَری نگاه کنند و با چشم‌هایشان نوچ نوچ کنند ! |

سه شنبه ۲ تیر ۹۴
نظرات (۴۱)
فاطیما کیان
۲ تیر ۹۴، ۱۳:۵۷
هیچ وقت آرایشگاه نمیرم ,خودم صورتم رو اکی میکنم خودم موهام رو رنگ میکنم نه اینکه حرفه ای بلد باشم ولی تنفرم از آرایشگاه باعث شده خودم برای خودم دست به کار بشم
پاسخ:
کار بسیاااار خوبی میکنی ... 
فرناز شکراله زادگان
۲ تیر ۹۴، ۱۴:۰۸
:| آخ آخ آخ ... دقیقا
پاسخ:
همه هم درد کشیده :))
فاطمه .ح
۲ تیر ۹۴، ۱۴:۱۱
بنظرم هی الکی برای خودمون ذوق کردن و هی نگاه کردن به اینه و قورت (!) دادنش از یهترین حس های دنیاس. ولی اون تیکه ی بعدیشو نمیپسندم.
پاسخ:
درسته ... منظورم همه ش با هم بود و توصیف اون شرایط ، والا هر دختری دوست داره زیبا باشه :)
مصطفی موسوی
۲ تیر ۹۴، ۱۴:۱۸
ندیده تایید می کنم!
پاسخ:
:)
اقای روانی
۲ تیر ۹۴، ۱۴:۳۵
والا همه می دونیم این ادا اصولاشون متعلق به همون داخل ارایشگاس ، بیرون ارایشگاه کسی ارزشی قائل نیست ...
چش ملامتگر بی کار در بیاد :)
پاسخ:
مطمئن نیستم کسی ارزشی قائل نباشه ... :|

:))))))))
خاتون .
۲ تیر ۹۴، ۱۵:۰۳
آخ اخ اصن نگو ، باشگاه های زنونه هم همینجوریه تقریبا
پاسخ:
اصن معلومه درد کشیده ای :))
باز باشگاهی که من میرفتم خوب بود به نسبت ! شایدم چون با اکیپ دوستای خودمون بودیم و با بقیه کاری نداشتیم واسه من خوب بود :)
Bluish
۲ تیر ۹۴، ۱۵:۰۸
دقیقن :)
من به خاطر همین سعی میکردم وقتایی برم که خلوت باشه... خلوت بود این آخریا ها! ولی آرایشگره خودش شروع کرده به حرف زدن با من و سوال پرسیدن:| آرایشگاهمو عوض کردم :| بعدی داغون تر بود! الان خودم آرایشگرِ خودم هستم! :| ابروهامم ازم متشکرن :|
پاسخ:
آفرین ! منم یه تایم های اوتی میرم که خلوت باشه :)))
همه هم بدتر از من خودکفا در این امور :)))
ریحان ِ . میم
۲ تیر ۹۴، ۱۵:۵۱
یکی از غیرقابل تجمل ترین فضاهاست :|
پاسخ:
به نظر منم همینطوره !
پژمان
۲ تیر ۹۴، ۱۶:۳۰
سلام
خونه نو مبارک. معمولا اینطور وقت ها به دوستان و آشنایان آدرس خونه جدید رو میدن .خیلی وقته از شما بی خبرم
پاسخ:
سلام
حق با شماست، من معذرت میخوام... ولی باور کنید من روی اون پست شما که مادربزرگتون بیمار شده بودن کامنت و آدرس جدیدم رو گذاشته بودم،  امروز دیدم ثبت نشده نه برای شما نه برای جناب سرهنگ :/  
mim h.m
۲ تیر ۹۴، ۱۷:۳۳
جالبیت ماجرا اینجاست که بعضی هایشان یکسری تشریفاتی دارند از مقدمات بستری شدن در بیمارستان سخت تر
فیش بگیرید فلان جا بنشینید فلان کنید وبیسار
دوستمان دندانپزشک است میگویید من ده سال درس خوانده ام یک سوم اینها افاده ام نمیشود
کلا هم خیلی منفوراست این مکان که گاهی هرزگی اخلاقی هم دارد راستی تا یادم نرفته دعوتید به نوشیدن فراخوان
پاسخ:
اووووف آره ه ه ه ه ... ! :|

+ مرسی ، حتماً
خانم انـــــار
۲ تیر ۹۴، ۱۷:۳۷
خخخ چ دل پری:)
پاسخ:
رنج هایی کشیده ام که مپرس :))
مترسک ‌‌
۲ تیر ۹۴، ۱۹:۲۴
حالا باز خانوم خاله‌زنک یه چیزی، مرد خاله‌زنک از سوسک له شده‌ای که شاخکش هنوز وول می‌خوره هم چندش‌ناک‌تره :/
پاسخ:
اتفاقاً چند روز پیش توی یه وبلاگ خوندم که نویسنده به این دست از آقایون میگفت : عمو مَردَک :))
محمد علی
۲ تیر ۹۴، ۲۰:۱۲
بله ...
پاسخ:
بله چی ؟! :))
باران
۲ تیر ۹۴، ۲۱:۴۴
سلام یکتا جان خوبی ؟!
طاعات و عبادات قبول درگاه حق عزیز
+ قبلنا منم تا میرفتم آرایشگاه همین احساس رو نسبت به محیط آرایشگاه داشتم و
واقعا اذیت میشدم اما از وقتی که آرایشگاهمو عوض کردم متوجه شدم
که همه شون مثل هم نیستند الان تازه میفهمم یه حس خوب تو آرایشگاه داشتن ینی چی ؟!:))
پاسخ:
سلام خانم ، خوبم :) همچنین مال شما ...

+ تنبلی ـم میاد ! آخه دور میشه :))
دیوانه ی نارنجی صفت ... !
۳ تیر ۹۴، ۰۳:۲۱
والا به خدا
پاسخ:
با این نوناشون :))
خانم گلآبی
۳ تیر ۹۴، ۱۱:۵۵
تا حالا چندان گذرم نیفتاده که الان بتونم نظر بدم :) ولی با تعاریفی که شنیدم بله بله :دی
پاسخ:
حالا نیست من هر روز هر روز اونجا افتادم :)))
فاطمه
۳ تیر ۹۴، ۱۳:۱۳
منم متنفرم از آرایشگاه ها ! :|
آدم خودش یه سری مهارت ها رو بیاموزه بی نیاز بشه خیلی خوبه !
پاسخ:
مثه که همه مثه ما متنفر هستن !!!
عـــآشـــقـــآنـــهـ www.asheqaneh.blog.ir
۳ تیر ۹۴، ۱۴:۴۱
وبلاگی با جملات عـــآشـــقـــآنـــهـ

سلام خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید و نظرتون رو بگید

با تبادل لینک و دنبال کردن اگر موافقید خبر بدید

ممنون

عـــآشـــقـــآنـــهـ (www.asheqaneh.blog.ir)
پاسخ:
به دردم نمیخوره :|
...... ..
۳ تیر ۹۴، ۱۴:۴۹
اخ گفتیییییی
اینه که یه ارایشگر ادم پیدا میکنم, دیگه ولش نمیکنم
حالا...
پاسخ:
بیشتر از خود آرایشگر جو اونجا و آدم های دیگه برام غیرقابل تحمله !!!

در مورد حالا .... احتمالاً من در جا می میرم ! :)))
خزنده
۳ تیر ۹۴، ۱۵:۳۵
ما که از این چیزا سر در نمیاریم. ولی اومدم اینجا در مورد اون عکس پایینیه بگم خیلی نامردی D:
پاسخ:
دلت بسوزه :))

+ آدرس ؟ آدرس ؟ آدرس ؟ لطفاً ... بلاگی هم نیستی شما گم میکنم :|
فاطمه .ح
۳ تیر ۹۴، ۱۵:۵۵
میگم ساعت چهار و نیمِ امروز دارم! از اینده خبر داشته باشم :/ انتظاراتی داریاااااا
پاسخ:
خب من گفتم لابد در حال رفتنی و دیگه آنلاین نیستی و وقتی برگردی قرار جواب بدی :| تموم برنامه ریزیم ریخت بهم :| ایـــــــــــــش ... :))
آدم ارغوانی
۳ تیر ۹۴، ۱۶:۰۸
به طرز شدیدی باهاتون موافقم...
پاسخ:
خیلی هم خوب :)
مترسک ‌‌
۳ تیر ۹۴، ۱۶:۴۶
عمو مردک :)) یکی از آشناها پسر یه ساله داره بهش میگه مردک! (مرد کوچک) :D
پاسخ:
بعد عموی اون کوچولو میشه عمو مردک آیا ؟؟ :))
مترسک ‌‌
۳ تیر ۹۴، ۱۷:۲۷
یحتمل :))
پاسخ:
؛)
فاطمه .ح
۳ تیر ۹۴، ۱۸:۳۴
عیب نداره الان برگشتم :))
خانمِ برنامه ریزی! خیییییلی عاااالی بود!
سه روز دیگه امتحان شفاهی شو داریم اون روز بهمون میگن کتبی مون چه سطحی افتادیم :)
پاسخ:
:))
ایشالله شفاهی رو هم عالی بدی فاطمه جان
سعادت سلیمانی
۳ تیر ۹۴، ۱۸:۵۷
شما کجایید؟! :|
پاسخ:
اینجا :|
محمد علی
۳ تیر ۹۴، ۱۹:۴۴
بیایین آرایشگاه مردونه ! از بساطا نداره ...

+ خواستم دل بسوزونم ، سوزید ؟!
پاسخ:
فکر خوبیه ! نیست کارهای خانمانه هم بلدن ... والا :دی
ترمه طلا
۳ تیر ۹۴، ۲۲:۴۸
وای دقیقا منم وقتایی که میرم آرایشگاه عزا میگیرم قبلش :/ بعدشم سوگند یاد میکنم تا وختی که شبیه زامبی نشم نرم دیگه :))
پاسخ:
زامبی :))
ناصر .
۳ تیر ۹۴، ۲۳:۴۹
ورنقلمبیده!! :D
پاسخ:
:))
نرگس
۴ تیر ۹۴، ۰۱:۴۵
یکتایی کی اومدی اینجا ؟؟؟؟
چقدر دلتنگ نوشته هات بودم ...
این وسط همه سینه سوخته شدیم !! منم آرچیوم پرید :(
پاسخ:
سلام نرگس جان :)

چقدر از دیدن اسمت خوشحال شدم عزیزم ^_^
رضوان
۴ تیر ۹۴، ۱۰:۴۸
منم کاملا موافقم درسته فعلا پایه خدمتی ام (درمورد رفت وامد به اریشگاه )کم اما بازم کلا از بچگی دلخوشی از اریشگاه نداشتم
پاسخ:
آخ آخ بچگی ! خانمه نزدیک بود قیچی رو صاف بره تو چشمم ! شانس آوردم سر اَبروم رفت :|
هولدن کالفیلد
۴ تیر ۹۴، ۱۵:۵۱
من که اون داخل نبودم هیچ وقت، ولی خدایی چه طوری تحمل میکنید؟ :|
پاسخ:
به سختی :))
II-ELV OMIN
۵ تیر ۹۴، ۱۴:۴۵
اسم این سری کتابائی که عاشقشونی عاشق چیه؟محتواشون چیه؟منم یه سری از این کتابا که عاشقشونم عاشق تو کتابخونم دارم :)
یه سری بزن بهم
و من الله توفیق
پاسخ:
مجله داستان همشهری ^_^
وقتی اسمش داستان فکر نکن شنگول منگول نوشته !!! نه ! از برترین های دنیا توش هست و قسمت های مختلفی داره مثل : درباره زندگی - داستان - روایت داستانی - روایت مستند - درباره ی شیوه ی نگارش - داستان های تصویری و ... پیشنهاد میکنم امتحانش کنی و یه سری به سایتشون بزنی 
http://dastanmag.com/

II-ELV OMIN
۵ تیر ۹۴، ۱۶:۳۹
کلکسیون من اینه...

http://s6.picofile.com/file/8195901276/Photo2005.jpg

ده جلدی مسعود لعلی...دوستش دارم.

اهل داستانی خوندن نیستم یعنی دو سه سالیه دیگه نمیخونم چند تا کتاب رمانی دارم نوست خواسته باشی هزینه پستش رو بده برات بفرستم....قیمت رو جلد کتابا بیشتر از 150 هزارتومنه...اگه اهل خوندن رمانای ایرانی خارجی هستی بفرستم برات...
پاسخ:
چه آرشیو دلبرانه ای ^_^

+ آخی ... چه مهربون :) مرسی عزیزم . الان کلی کتاب نخونده دارم خودم :)
مترسک ‌‌
۶ تیر ۹۴، ۰۸:۱۵
یعنی این کامنت هولدن عالی بود: «من که اون داخل نبودم هیچ وقت، ولی خدایی چه طوری تحمل میکنید؟» =)) نه تو رو خدا بیا برو داخل :))
این عبارت «بیا برو» یه خورده بی‌معنی نیست؟ «بیا» بعدش «برو»؟ :| چون دیگه جا افتاده منم گفتم وگرنه می‌دونم مفهوم خاصی نداره :)؛
پاسخ:
والا :))
هولدن دیگه خودت می شناسیش ...
بدمست
۶ تیر ۹۴، ۱۷:۱۴
علی شریعتی یه نیایش داره که میگه:
خدایا: مرا ازاین فاجعه پلید "مصلحت پرستی" که چون همه گیر شده، وقاحتش از یاد رفته و بیماریی شده که از فرط عمومیتش، هر که از آن سالم مانده، بیمار می نماید مصون بدار، تا: "به رعایت مصلحت، حقیقت را ذبح شرعی نکنم!
تو نیایشاش این یکی خیلی به دلم نشسته.
پاسخ:
ممنونم، چقدر به جا بود و قشنگ :)
عــ ـاکـ ـف ...
۶ تیر ۹۴، ۲۳:۵۴
دقیقا!!
به خاطر همین عزلت نشینی رو انتخاب کردم و الان در نهایت خود کفایی به سر میبرم!!!!
پاسخ:
آمارها نشون میده همه آخرش به خود کفایی میرسن :)))
محمد
۷ تیر ۹۴، ۱۱:۵۸
خدا رو شکر ما از تجربه ها نداریم





خخخخخخخخخخخخ چه حرفی زدم
نه!!!!!!!!!!!!!!
والا با این نوناشون
پاسخ:
خوبه والا، چشمم روشن، دوره زمونه ای شده :))
م. ج.
۷ تیر ۹۴، ۱۹:۰۹
واقعا...
و البته چندین و چند مکان دیگر...
پاسخ:
مثلا کجاها؟! جز باشگاه های ورزشی! 
**راضیه **
۸ تیر ۹۴، ۰۱:۳۹
یعنی من انقدر از آرایشگاه بدم میاد که حد نداره...
از تصمیم گرفتن برای مثلا کوتاهی مو، تا اقدام به رفتنم به آرایشگاه، دو سال طول می کشه و کور شوم اگر که اغراق کرده باشم : )
پاسخ:
دقیقاً منم ! مامانم منو با کتک راهی میکنه :))
saba ...
۲۱ شهریور ۹۴، ۲۲:۲۸
منم تا مجبور نشم نمی رم:/
جز جاهای دوست نداشتنی زندگیمه.
پاسخ:
هر کاری هم کنی بازم یه وقتایی مجبوری :|
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">