| یه دختر بچهی 4 سالهی کوچولوی طفلکی با موهای خرگوشی و دامن چین چینی بودم که دخترعموم بدجنسانه وقتی سرخچه داشت منو از قصد بغل کرد و قریادهای پدر و مادرم برای جلوگیری از این آغوش کاملاً بی نتیجه موند و به 24 ساعت نرسیده من سرخچه گرفتم ! کل بدنم مثل پلاستیک ضد ضربه شده بود ( همونایی که تق تق میترکونیم ! ) سخته یه دختر بچهی 4 ساله رو قانع کنی وقت میخاره ، نخارونی !!! سوزش و خارش ! چیزی بیشتری یادم نیست ! |
| تازه ابتدایی رو تموم کرده بودم و در 11 سالگی احساس قدرت میکردم که یه شب تابستونی گلو درد عجیب و دردناکی داشتم و توی خواب مدام گلوم رو فشار میدادم تا دردش کم بشه که مسلماً بینتیجه موند و من از شدت درد از خواب بیدار شدم و سر از دستشویی درآوردم و از دیدن تصویر نامتقارن و ناآشنای توی آینه که گلوش دوبل شده بود جیــــــــــــــــــغ زدم ! من اوریون گرفته بودم ! |
| درست اوایلِ امتحاناتِ ترمِ اولِ سالِ اول دبیرستان و دقیقاً بعد از امتحان ریاضی بود که کاشف به عمل اومد آبله مرغان گرفتم ! آبلههایی که به گفتهی مادربزرگم خیلی بزرگتر از حد نرمال بودن و شانسی که آوردم تعداد کم ـشون نسبت به حد نرمال بود. وقتی آبلههای دردناک با سوزش و خارش شدید داری و مجبوری برای امتحانات درس بخونی حتماً گریـهـت میگیره ! تا آخرین امتحان وضع من همین بود و سرجلسهی امتحان هم کاملاً قرنطینه میرفتم! فکر این که میتونستم ده روز مدرسه نرم و استراحت کنم ولی به خاطر امتحانات مجبور به تحمل چنین وضعی بودم خیلی زور داشت ! |
| جونم براتون بگه در 16 سالگی مخملک رو تجربه کردم ! شکلش مثه وقتایی که یه مدت دستت روی فرش میمونه و دوندون میشه و به جز احساس سرماخوردگی شدیــــد و کمی سوزشهای مقطعی و کوتاه مدت درد بیشتری نداشت و چون عاملش باکتری بود بایدِ باید یه پـِنادُر نوش جان میفرمودم ! در اتاق تزریقات بعد از تزریق وقتی نمیتونستم جُم بخورم یهـــــــو مامانم سرم داد زد که بروووو بیـــــــــــــروووون !!! انقدر تحکم آمیز بود که من حتی نتونستم بپرسم چرا؟! بعداً متوجه شدم مامانم با خانومی که باردار بوده و سرُم داشته صحبت میکنه و تا متوجه بارداری اون خانم میشه منو از اون محیط دور میکنه چون امکان داشته برای جنین مشکل بوجود بیاد! هنوزم فکر میکنم اگه مامان من این اطلاعات رو نداشت و من توی اون اتاق مدتی میموندم ممکن بود چه اتفاق بدی بیفته ! |
جا داره من از تکتک گلبولهای سفید و سیستم دفاعی بدنم کمال تشکر و قدردانی رو داشته باشم که بیماری مُسری رد ندادن :|
گلبولها سلام رسوندن گفتن بَده میخواستیم بزرگ که شدی یه وخ اذیت نشی؟! یه وخ نترسی نکنه فلان بیماریو بگیرم؟! بَده مقاومِت کردیم!؟ بَده!؟
این بود جوابِ زحمتامون!؟ این بود!؟
د:
کلاس اول بودم همون هفتههای اول اوریون گرفتم و یه ماه مدرسه نرفتم و معلممون (خدا حفظش کنه) لطف کرد و بعداً به من درس داد تا از بچهها عقب نیفتم ^_^
کلاس چهارم بودم بشقاب غذا افتاد روی پام و تا یه مدت خوب نمیتونستم راه برم چون ناخون/ناخن شست پام رو از دست داده بودم، هنوزم ناخن/ناخون این پام با اون یکی فرق داره، قشنگ معلومه جدیدتره! :))
دوم راهنمایی بودم صبح بیدار شدم دیدم عه، پلنگ خالخال صورتی شدم! نگو آبله مرغون گرفتیم! جالبه که قبلش نه تب داشتم نه هیچی، وقتی هم یارو (!) شدم نه خارشی داشتم و نه اذیتی؛ این دو تا چالهای (!) هم که روی صورتمه بابت اینه که رفتم صورتمو بشورم بند شد اونا رو کند، وگرنه موجود خارشالآبلهای (!) از اولشم نبود ^_^ از اونجایی که از بچگی عشق مو بلندکردن داشتم (و آخرشم قسمت نشد بلندشون کنم) بعد خوب شدنم تا یکی-دوماه به ناظممون میگفتم هنوز روی سرم داستان (!) دارم، نمیتونم موهامو کوتاه کنم، اون بنده خدام حرفی نداشت البته :))
این مورد آخری البته چیز خاصی نیست صرفاً یه سرماخوردگیه قضیهاش هم مربوط به همین پاییز سال پیشه؛ اما نکتهاش اینجاست در حالی که داشتم توی تب فلان درجه سلسیوس میسوختم، کنفرانس «اپل» رو هم به صورت لایو پیگیری میکردم و هر وقت یه چی میشد حال میکردم عینهو دوران سلامتیم داد و فریاد میکردم و به ازای هر یه داد تا یه ربع عین چی (؟!) سرفه میکردم! شبشم تا صبح خوابم نبرد در عوض نشستم مقالات تحلیلی منباب همون کنفرانس کذایی رو خوندم :D آدم شدن من همون قدری بعیده که تصور کنیم آب دریا روزی بنفش بشه :))
موارد دیگه هم بود که دیگه خونواده اینجا نشسته، نمیگم :)) :|
خوبی یکتا خانوم
الان زنده ایی ؟!:دی
دردی نبود فک کنم نگی :))
+مادرتون پزشک هستند :))
چقد قشنگ بموقع به داد اون خانوم رسیده. جا داره یه کف محکم براش بزنم.
کیف کردم واقعا برای تدبیر هوشمندانه اش . مرحبا .
خدا حفظش کنه:))
هنوز آبله هم نگرفتم.
دلم سوخت برات یکتا :)))))
مث خودم همه شون رو تجربه کردی :))
ولی داداشت عجب گلبولایی داره ها! :)))))
منم دست کمی از تو نداشتم.
آخی دلم واسه خودم سوخت : ((
به هر حال سلام دوباره (اینجا چرا صورتک نداره آدم نیشخند بزنه؟! D:)
گلبول های سفید شما اهل تجربه و ریسک هستند و خوشون ترجیح دادن مستقل برای خودشون واکسن درست کنند.
والاع:))
من از همون بچگیه دو هفته یبار میرفتم دکتر
الآنم اوضاع همونه :|
ولی فرقش اینه برای همه عادی شده این دائم المریض بودنم :/
آدرس عوض کردیم اومدم اینجا :)
من خودم به شخصه در 3 برهه از زندگی دچار به 3 نوع بیماری تپل و با کلاس شدم :| که حتی دکترها هم کلی کتاب ورق می زدن بابتشون :| یعنی من اینقدر که های کلاسم بیماری های خفن رو مبتلا میشم :|
حالا شاید یه بار دلمو قرص کردم نوشتم از اون سه برهه ی طلایی!!
اما خب یه ذره سخته بیام واسه هر کی توضیح بدم این اسمای عجیب غریب چین :)))
:))
آقا این قالبای خوشگل از کجا ؟:(
من ناشی ناشی ام :))
اوریون وقتی گرفتم ذوق می کردم فکر می کردم چاق شدم:)))
منم اعتراف بکنم ؟!:دی
اعتراف بکنم روی همتون رو سفید میکنم چون به اندازه یه ایل آدم مریض شدم :))
بچگی کردن و کندن و خارش بیش از اندازه هم باعث شد جای چنتاش یادگاری بمونه رو صورتم:))
فقط خدا رو شاکرم حالا که قرار بود همه رو بگیرم همه رو در دوران مدرسه و کوچیکسالی گرفتم :دی
اینم جنبه ی + قضیه :دی
:))) یادمه یبار دوستم گف دارم از سردرد می میرم, گفتم اشکال نداره اگه یه بار بمیری دیگه ایمن میشی تا آخر عمرت نمی میری.
هیچی دیگه, هنوز جای کنترل تلویزیون رو دستم کبوده :-/
البته همه ی اینا دور از جون همه ی دوستان :)
این جا چه خبره؟ هرکسی هر دردی داره بگه، یه وقت رودربایستی نداشته باشین دوستان!
نمیدونم چی بگم!
یه چیزی! الان من آمدم اینجا خطرناک نیست؟ از اینا نگیرم؟؟ جدی میگم!
هفته ی 7روزه من 8 روز مریضم!!!!
همه پستای جدیدو خوندم عالی بود :))
ما فقط یا دستموم در میرفت ، یا میشکت دو تا پین میخورد و 25 تا بخیه ! یا با سر میرفتیم وسط خیابون ، یا ...هال میگرفتیم تا پنج رو تو تخت بیمارستان بودیم !
+ حالا در بیان، همه مطالب جدید شما را دنبال میکنم :) اگر کامنت نمیگذارم ، به پای بی معرفتی نگذارید .
وسط این گرمای تابستون تو دل این کویر چنان سرمایی خوردم که 13 روز ماه رمضونم رو نتونستم روزه بگیرم:(((((((
به لطف خدا گوش شیطون کر امروز بالاخره روزه گرفتم:))
به شخصه جای شما بودم یه چی برمیاشتم انقد میزدم تو سر دخترعموم که دور سرش گنجشک بچرخه
االا ماشالله پرونده پزشکیتونم تکمیله:))
به ماهم سر بزنید خوشحال میشیم با تبادل لینک موافق بودید خبرمون کنید..پست جدیدمون با این عنوان
کنترل زبان