کتابها و جزوههای روی هم تلنبار شده ، آینهی لکدار اتاق و سر و وضعی که وقت نداری بهشان برسی! زود بیدار شدنها و دیر خوابیدنها ، صدای بیوقفهی کولر در گرمای آخرین روزهای بهار ، لهله زدن برای دیدن یک فیلم یا خواندن یک کتاب و یا حتی یک وبگردی و آپ کردن سادهی وبلاگ ، وقتی تنها لامپ روشن خانه بالای سرت سوسو میکند ، صدای مشمئز کنندهی آلارم گوشی و استرس و اضطرابی که قطع نمیشود.
در اولین خرداد ِ بدون ِ امتحان ِ زندگی ـم باید اعتراف کنم حتی اگر هر چقدر دلت میخواهد بخوابی و با خاطر جمعی والیبال نگاه کنی و کلاسهای برایتونیک ـت را با ذوق و شوق دنبال کنی و سفرهای مجردی یک روزه را خاطره کنی و یک عالمه کتاب بخوانی و خلاصه دق و دلی تمام خردادهای به امتحان گذشته را یک جا دربیاوری ، خرداد با تمام درس خواندنها و بیداری کشیدنهایش یعنی خـُــرداد . خُرداد باید یک جوری خُردادی کند و پای چشم ـت را گود بیاندازد که تیر و میوههای آبدار و خنک ـش بچسبد. دلم برای نفس ِ عمیق ِ بعد از هر امتحان حسابی تنگ شده ـست امّا شما خوب ِ خوب درس بخوانید.
[1]
تموم خردادهای گذشته فکر میکردم این پوست پوست شدن و خشکی دستهام به خاطر استرسه ! امسال فهمیدم بهش میگن آلرژی فصلی :))
منم ی متن نوشته بودم قبلنا با موضوع بازباران باز خرداد...تیریپ متن همچین مدلیه.حتمن میذارمش رو وب...