رفتن ، تقدیر ِ تخطی ناپذیر ِ اولاد آدمی ست...

خوبی ـش اینه که کابوس‌های شبانه این چند وقت تموم میشه ، معده درد‌های عصبی تا غم و غصه‌ی بعدی میرن پی کارشون ، دیگه خبری از دل‌آشوبه‌های گاه و بیگاه نیست ، خوبی ـش اینه مامان فکر میکنه من اِسمارت ‌ترین دختر دنیام ، بابا از همه خوشحال‌تره و کلی پُست و مقام برای آینده شغلی ـم مد نظر داره و برادرم پُز ِ اسم ِ دهن پُر کن ِ رشته و گرایش ارشدم رو به دوستانش خواهد داد ! خوبی ـش اینه دیگه آدم ها انقدر ازم نمی‌پرسن حالا که دانشگاه نمیرم چیکار می‌کنم و وقتم رو چه جوری میگذرونم ، خوبی ـش اینه کسی پیشنهاد درس خوندن در دانشگاه آزاد رو بهم نمیده ، انگار به فکر خودم نرسیده ! ، خوبی ـش اینه جماعتی منتظر شوهر کردن من نیستن ! ، خوبی ـش اینه میدونم تا دو سال آینده هدفم چیه ، خوبی ـش اینه شانس تجربه‌ی زندگی خوابگاهی رو خواهم داشت ... پس به روم نیارین حتی اگه تا شهریور صبر کنم و همه‌ی اینا قطعی بشه ، بعد ارشد هم هیــــــچ آینده‌ی تضمین شده‌ای مننتظرم نیست ...


( به تاریخ : 22 اردی بهشت 94 )

دوشنبه ۱۱ خرداد ۹۴
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی ...


اولین سالی بود که توی لیست خرید نمایشگاه کتاب تهران م ،  هیـــــــــــــــچ کتاب درسی و دانشگاهی رصد نمیشد و با خاطر جمعی ِ وصف نشدنی تونستم کل شبستان رو بگردم ^_^


+ دارم به ترتیب برنامه ریزی بلاگفایی م که نشد عملی بشه آپ میکنم تا رو دلم نمونه ! :))


( به تاریخ : 20 اردی بهشت 94 )

دوشنبه ۱۱ خرداد ۹۴
استارت !

از وقتی بلاگفا سکته کرده با اینکه کلی حرف داشتم ، دست و دلم به آپ نرفته ! هم جایی رو نداشتم ، هم هیچ دوست و مخاطبی نبود ، هم با فضای بیان غریبه ام و برام یه جوریه و ... ! ولی وقتی امروز چند تا دوست خوب ِ قدیمی رو یافتم دلم قرص شد و انگیزه واسه دوباره آپ کردن گرفتم !

این مکان به زودی آپ خواهد شد :)

يكشنبه ۱۰ خرداد ۹۴