بابت نداشتن و حس نکردنش متاسفم و گاهی به جان مسببهایش نق میزنم و به آنهایی که هیجانش را لمس میکنند، حسودی میکنم. جریان این است که متاسفانه در خانهی ما هیچ وقت تلویزیون به نیت فوتبال دیدن روشن نشده ! ما اصلاً نمیدانیم عادل فردوسیپور و نود چه ربطی بهم دارند؟! بیایید از اهل منزل بپرسید پرسپولیس چه رنگی ست ، حتماً میگویند زرد ! یعنی در این حد و به همین وسعت از فوتبال دوریم ! هر چند پدرم فکر میکند دویدن این همه آدم ِ گنده دنبال یک توپ مسخره است و مادرم میگوید میلیارد میلیارد دقیقاً خرج چه میشود ؟! اما من همیشه عاشق دیدن تماشگران فوتبالی و کلکل های داغـشان بوده و هستم. مثلاً اینکه مَردی با رکابی و شلوارک روی کاناپه افقی شود و با ذوق و شوقی که در پسربچه های هفت هشت ساله سراغ دارید ، فوتبال ببیند و بلند بلند تحلیل کند ، فحش بدهد ، مشت بکوبد ، اصلاً تمام برنامه هایش را با فوتبال چلسی و بارسا و رئال و چه و چه هماهنگ کند و بین دو نیمه اصلاً حواسش نباشد به خاطر یک ظرف بزرگ پاپ کورن تازه و میوه های قاچ شده کهبلعیده از مهربان همسر تشکر کند!! و مهربان همسر هم با اینکه چیزی از آفساید و کورنر سر در نمیآورد ، خودش را در ته ماندهی خالی کاناپه جا بدهد و نود دقیقه هی لبخند بزند ، هی ... در ِ گوشی میگویم، این مردهایی که ستون ـند ، محکم ـند ، همانهایی که به خاطر گل ِ وقت اضافه مِسی به ایران اشک میریزند ، یک جور عجیبی دوست داشتنیاند ؛)
[1]
عکس دلخواهم یافت نشد ! :|
[2]
کاش واسه فردا منم یه ذوقی داشتم ! من فقط کلکلهای دوستان همکلاسی رو توی گروه تلگرام خوندم و کلی خندیدم ! قراره بازنده شیرینی بده :))